تو بغلم خوابش برد 😭

به خدا من خیلی بهش محبت میکنم از هشت صبح هم بیدار شدم و باهاش بازی کردم تو صبوری و اینا کلا تو فامیل معروفم احساس میکنم از اون طرف بوم افتادم 

ببین من نه میتونم بزنمش نه میتونم دعواش کنم نه میتونم تهدیدش کنم که مثلاً دوست ندارم مامانت نمیشن و ازین حرفا ....خوب یه جوری باید بفهمه که کارش بده و تنبیه شده 

اصلا هدفم قهر کردن نبود من اصلا قهر نمیکنم چون دوست ندارم اون یاد بگیره یعنی باهام حرف بزنه جواب میدم اما نه مثل همیشه گذاشتم بیاد بغلم اما مثل همیشه منم محکم بغلش نکردم و نبوسبدمش فقط متوجه شد که من با همیشه فرق کردم کلی عذر خواهی کرد همینطور بغلم بود که خوابش برد .

اره موافقم سرزنش نمیکنم ...منم میدونستم الان هر کاری کنم ممکنه اشتباه باشه فقط سکوت کردم و سرد برخورد کردم ولی اونو از خودم نروندم یا حرف بدی بهش نزدم 

من هیچ وقت این حرفو بهش نزدم هییچ وقت چون واقعا میترسم اونم یاد بگیره و خیلییی رو این حرف حساسم ولی اون امروز بهم گفت دیگه دوستت ندارم دیگه باهات بازی نمیکنم انگار نقطه ضعف گرفته...

خدا پسرتونو حفظ کنه ..نه به خدا چیکار کنیم که هر چی میکشیم از دست این دله . یکم سیاست هم نمی‌تونیم بکنیم 

آنقدر رعایت کردم و از گل نازک تر بهش نگفتم که با کوچیک ترین چیزی به هم می‌ریزه و بهش بر میخوره

حرفاتو قبول دارم منم روشی که شما گفتین رو اجرا کردم 

چون واقعا میترسم یاد بگیره بدم میاد از قهر قهرو بودم 

ما خودمون تو خانواده ای بودیم که قهر نداشتیم یعنی اصلا قهر پدر مادرم رو ندیدم و ما خواهر برادران هم اصلا حتی یک بار هم قهر نکردیم حتی تو عالم بچگیمون 

دوست ندارم پسرمم قهر رو یاد بگیره ولی الان فقط خواستم باهاش سرد باشم که تفاوت رو احساس کنه بدونه که کار بد عواقب داره ..آخه من هر شیطونی و خستگی رو میتونم تحمل کنم ولی حرف زشت و بی ادبی خط قرمز منه