[QUOTE=324664790]فقط از شرش میترسم تازه به آرامش رسیده بودیم میترسم بره از دهن من یه حرفی بزنه یا واقعا چیزی که من گف وای چقدر روحیت ضعیفه دختر همش فکرت اینه که چه توضیحی بدی
حالا فرض بگیر الانم رفت نشست پیش مادرشوهرت گفت فلان حرفو . خودتو بزن به حاشا و انکارش کن .
محاله که حاشا کنم اگر کار به اونجاها برسه منم میگم هر چی گفتم عین واقعیت بوده می‌خواستن درست رفتار کنن تا از تعریف کردنش خجالت نکشن 🤣🤣🤣
مادرشوهرم زود غش میکنه یعنی خودشو میندازه زمین میگه غش کردم،غش مصلحتی،یه بار غش کنه تا ۶سال دیگه شوهرم باید جواب پس بده
دو تا بچه کوچیک داری برو شاد باش فکرشم نکن حالا اگه خیلی دلت میسوزه واسش بگو من دیگه فقط مثلا شنبه و چارشنبه ها خونم عصرا بقیشم بیرون کار دارم نیستم گفتم که نخوای این همه پله بیای بالا و من نباشم وسلام با هیچ کس به قیمت خرد شدن اعصابت تعارف نداشته باش
سلام چی شد اسی حاج خانم هسایه اومد؟
چکار کردی؟
نترس عزیزم
بیخیال باش بقول دوستمون کم کم رفت و آمدشو کم کن.
بقولی با پنبه سر ببُر.
میتونی ب یه بهانه ای بری خونه مادرشوهرت ببینی اوضاع چه جوریه؟همونجا هم ب مادرشوهرت بگو دوست صمیمی شما تو ساختمان ما خونه گرفته.
سلام خوبی عزیزم
چه میکنی با همسایه سمج؟
سلام گلم امروز پمپ خراب شده بود همه همسایه‌ها جمع بودن البته من پایین نرفتم،شوهرم به حاج خانوم آشنایی داده بودن و احوالپرسی کردن و گفتن من بالا میشینم یه روز مادرمو خواهرم رو دعوت می‌کنیم شما هم تشریف بیارید بالا دیداری تازه کنید مادرم اینا خیلی خوشحال میشن...امروز حاج خانوم نیومد عصرانه خوری😄 حالا تا ببینیم فردا چی میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
