یه بار یه پسره اومده بود خواستگاری ابجیم خدایش از هر نظر سرتر از ما بودن منتها مامانه خیلی نظر بی جا میداد، مثلا ما استان فارسی ها ، چای رو داخل فلاسک دم می کنیم
خانمه توروی مامانم و تو جلسه خواستگاری گفته بود من فقط چای تو قوری می خورم و … خیلی حرفهای دیگه
مامانم هم گفت نه بهشون، گفت فردا با این حرفها خون دخترم می کنه تو شیشه!!!
اینکه دوستان اشاره کردن که چطورررر خواستگاری می کنید هم خیلی مهمه ، سعی کنید افتاده باشید و دید از بالا به خانواده دختر نداشته باشید.