2733
2739
دقیقا‌.من هرمشکلی داشتم یاپیش میومدمیگفت طوری نی.دیگه حالم بهم میخوردازاین حرف.دیگه منتظرشدم هرمشکلی ...



ای ول به دکتر

حرف ننه هاشون وحی منزله 


منم هر وقت مریض میشن

بهشون میگم دوره اش بگذره خوب میشین

آی میسوزن آِ میسوزن

هر چند مادرشوهرم همه مریضیاش از شکمم وامونده شه که نمیتونه جلوشو بگیره

تازه میگه خونه فلانی غذا خوردم مریض شدم 

بابا کاهدون که مال خودت خو کم بخور 

پس شما توخونه یادتون ندادن احترام به بزرگتر مخصوصا پدر رو چون خودت میگی پدرم برامون غذا درست میکنه د ...

ما احترام به بزرگتر و به دولا راست شدن جلوش نمیدونیم... اصل بحث من چیز دیگه ای بود اینجا همه اومدن عقده گشایی... بله اتفاقا بسیار احترام پدرمم دارم... مادرم مریض بود من باردار بودم دستش درد نکنه برام غذای مقوی درست میکرد... سایه اش بالای سرمون... عقلش نیرسه به محبت به دستگیری... نه مثل پدرسوهرم فقط بشینه یه گوشه به فکر بچه هاش نباشه... بعد من احترام بزارم چون بزرگتره... بزرگتری به سن نیست به بزرگی کردنه... بله من جونمم برای پدرم میدم غذا که چیزی نیست... بعدم من کی گفتم بی احترامی میکنم کی گفتم غذا درست نکردم براشون... همینجوری همه اومدن قضاوت کردین و هرچی خواستین گفتین و رفتین... امیدوارم حداقل یه کم سبک شده باشین...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

 ولش کن خواهر.من خودم به شوهرم بارها گفتم به پدرومادرت نمیرسم وقتی پیرشدن خودت بچه اونی کاراشم ...

دقیقا درکت میکنم منم اینارو دیدم که اینجوری شدم..‌ 

ای ول به دکتر حرف ننه هاشون وحی منزله  منم هر وقت مریض میشن بهشون میگم دوره اش بگذره خوب ...

قبلاخیلی اوضاعم بدبودشوهرم بچه ننه به تمام معنابود.یه بارموقع بارداریم مادرشوهر وخواهرشوهرم خونمون بودن یکی زنگ زد سبزی داره ولی تکمیل نیست همه نوعش.مادرشوهرم گفت میخوایی گفتم ناقصه نه نمیخوام.۳بارم گفتم رفت وفرداش شوهرموگفته بودن بیاخونه شوهرم زنگیدبهم که سبزی هاروبیارم خونه یابزارم اینجابمونه شاخ دراوردم گفتم ماسبزی نداشتیم گفت مادرم خریده گفتم من گفتم اونارونمیخوام اونم میگفت نمیشه زحمت کشیده شسته وپاک کرده گفتم من گفتم ناقص نمیخوام یه کشو پرهست ناقص میخوام چیکار.یهویی صدای مادرش میومدباحالت مظلومانه میگفت ولش کن مادردعواش نکن نمیخوادکه نمیخوادخودم برمیدارمشون اینم عربده میزدتااینجوری گفت وقط کرد.اتیش گرفتم ازاین حجم سیاست.اومدخونه اونقدردعواکردکه نگو.تن وبدن منه حامله رو لرزونداشکمو دراورد هی میگفت دستگاهو ببرخردکن بیاگفتم بمنچه هرکی میخوادبیادببره قهرکردم شوهرموجلوروش نفرین کردم گفتم سزای این کارتو میبینی فرداش چنان تصادفی کردکه نگو.منم تحویلش نمیگرفتم گفتم حق زن باردارزود میگیره به حرف مادرت خودتو بدبخت کردی.بعدش که براش توضیح دادم که من بهش گفتم نمیخوام وبازم خریده حق روبهم دادولی برای من فایده نداشت بعدچندسال هنوزنبخشیدمش هربارمیگه حلال کن گفتم اصلا.من وضعیتم بدبودتواصلانپرسیدی چی به چیه هی گفتی مادرم زحمت کشیده بایدمیگرفتی ازش نمیخواستی مینداختی خلا.توبهش گفتی بخره بعدنمیخوایی مادرم مسخره توئه.گفتم بایدسرپل سراط تو  ننه ات جواب بدین من نمیبخشم حقمم میگیرم یه هفته خون منو توشیشه کردی

2731
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز