از نامزدم واسه همیشه جدا شدم از خداش بود ازش جداشم

بچها تاپیک قبلیم هس دلیل جداییمون سریه موضوعی ازش دلخور شدم بعد زنگ بهش زدم که جدا بشم ازش دیدم جواب تلفنشو نداد بعد من به رفیقش زنگ زدم چونکه رفیقش درجریان کار منو نامزدم هس زنگ به رفیقش زدم گفتم که به امیر بگو همه چی بینمون تموم شدههه دیگه نمیخام باهاش توی این رابطه بمونم اونم گفت نه تورخدا بزار خودم بهش زنگ بزنم ببینم چی میگه بعداز ۵دقیقه رفیقش زنگ بهم زد گفت رومینا خودت میدونی با امیر جدا میشی یا نه چونکه منم زنگ بهش زدم جوابمو نداد گفته قطع کن کار دارم عصری امیر بهم زنگ زد سرسنگین باهاش حرف زدم گفت بخاطر اینه اینطوری حرف میزنی مثلا کات کردی منم گفتم اره کاری نداری گفت نه قطع کردم فرداش رفیقش زنگ زد به من گفت که با امیر چه کردی گفتم کات کردیم جواب تلفنشو نمیده جواب بده خودم بهش میگم  که کات کنیم بعد ۱۰دقیقه به امیر زنگ زدم جواب تلفنشو داد گفت سلام بفرما گفتم به رفیقت بگو دیگه بهم زنگ نزنه گفت تو بهش زنگ زدی یه چیزیم بهش گفتی گفتم اره گفتم میخام باهات کات کنم نظر خودت چیه گفت نمیدونم نظری ندارم نظر تو چیه رومینا گفتم کات کنیم گفت باشه دیگه از اون روز بع بعد نه زنگ نه پیام حس میکنم از خداش بود کات کنم باهاش دلم تنگ شده براش 🙂