دوستان عزیزم از اول بهتون بگم ما زمان ازدواجمون مستاجر بودیم مثل همه زوج ها بدهی داشتیم ولی من رفتم سرکار و یه کار دیگه درامدی اندازه شوهرم داشتم بعد از چند ماه کل طلاهامو فروختم و وام و پس اندازمون یه خونه خریدیم کوچیک بنام شوهرم هیچی نگفتم و خوشحال حتی اون هم یه تعارف نکرد خونه بزنم بنامت منم انتظاری نداشتم تا دو سه سال تمام حقوق قسط بود
الان بعد از هفت سال دوباره تمام پس اندازه و من هم باز فروش طلا خونه داریم میخریم یکم بزرگتر
باز دیدم اصلا یه تعارفم نمیکنه که خونه بنامت بزنم یا حداقل سه دنگ از خونه منم صبوری
تا اینکه پرشب خیلی خوب و با شوخی بهش گفتم که این خونه رو بنام من بزن گفت اصلاااا وقتی مردم خونه میشه بنامت معنی نداره خونه بنام زن باشه بعد مرده هی سرافکنده باشه تو املاکی که خونه بنام زنمه اصلااااااا
من باز چیزی نگفتم گفتم ایشالله همیشه سلامت باشی ولی منم به اندازه تو زحمت کشیدم با یه بچه کوچیک سر کار میرم دوست دارم یه استقلال مالی داشته باشم گفت اصلاااااااا
منم خیلی ناراحت شدم گریه کردم
شروع کرد که تو داری منت رو من میزاری کی گفت کار کنی اصلا
من گفتم اگه کار نمیکردم هنوز خو مستاجر بودیم خودم دوست داشتم برا زندگیم کار کنم ولی الان انتظار دارم
تو داری نمک نشسناسی میکنی
ولی اشکال نداره من چشمم دنبال مال دنیا نیست بنام خودت باشه
کلی عصابانی و اخلاقش پر دو روزه نه باما غذا میخوره و ......
بنظر شما من حقی ندارم
خداییش شوهرم خوبه و اخلاقش عالی ولی خانوادگی این طورن که هیچی بنام زن نمیزنن
الانم دیگه خونه قول نامه کرده تمام و کلی وام که باید تا دو سه سال کل حقوقمه بدم جای واما
ولی دلم شکست خیلی خانوادم همش بهم چیز میگن که چرا اینقدر کار میکنی واقعا فروسوده شدم با بچه و کار
خانوادم میگن که چی منم گفته بودم خونه بنامم میزنه ولی الان چی......