ما هر هفته پنجشنبه خونه مادر شوهرم میریم اامروز تولد من بود منم قصد نداشتم تولد بگیرم مارو دعوت نکرد این هفته یعنی رسما پیچوند که چیه یهو مجبور میشه کادو بده نصف شبی هم زنگ زده سرماخوردم حالا سهشنبه میخاد شلهزرد بپزه برم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ووووووووووووووووووای چه روزی بگو دوستم واسه روضه دعوتم کرده دست تنهاس مامانش اینجا نیس قبلا بهش قول دادم از مهمونی شما یادم اومده زنگ زدم کنسلش کنم گفته واسه همین روز همه رو دعوت کردم
آرزویـے بکن ... گوش ـهاے خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه.. آرزویـے بکن ... شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوے تو باشد. ....