2733
2734
از روزی که باردار شدم تا الان که دخترکم 2 سال و 7 ماهشه سر کارم نرفتم
می دونین شغلم چیه ؟ من باستانشناسم .کارم فیلدیه یعنی توی دشت و بیابون سر سایتای باستانی کار می کردم خودتون دیگه می تونید حدس بزنید چرا دیگه نمی تونم برگردم سر کارم
گاهی اوقات وقتی به روزهایی که کار می کردم فکر می کنم اشک از چشمام سرازیر می شه آخه من عاشق کارم بودم الانم هستم
هیچکی مقصر این ناراحتی من نیست جز خودم. همش به خودم می گم آخه چرا ؟ چرا این طوری شد؟ مگه منو شوهرم با هم از اون دانشگاه لعنتی از یک رشته فاغ التحصیل نشدیم؟ مگه با هم کار نمی کردیم؟ مگه با هم بچه دار نشدیم؟ پس چرا اون می تونه به کار ادامه بده ولی من ...........
خونه نشین این شهر لعنتی غریب شدم با یه بچه ای که از جونم بیشتر دوستش دارم ولی ....... نمی دونم چی کار کنم احساس می کنم که دیگه بدرد نمی خورم فقط به درد بچه داری می خورم .
بعضی شبها با صدای قدمهای خودم روی خاک و خوردن خوشه های جو و گندم به هم که همیشه با وسواس عجیبی از کنارشون رد می شدم از خواب بیدار می شم
شوهرم توی شهریور می خواد بره حفاری می دونین موضوع دردناک چیه؟ دیگه کسی از منی که همیشه عضو ثابت و پرکار اکیپ بودم حرفی به زبون نمیاره و کسی جایگزین من شده که خودم کار یادش دادم و .........
کسی هست که مثل من با اومدن بچه کارش رو از دست داده باشه؟
سلام نانا جون. عزیزم خوب این کاملا مشخصه که بیشتر مسئولیت بچه تو خونه به دوش مادر هست و کار بیرون از خونه و تهیه مایحتاج زندگی به دوش پدر. و شما قبل از بچه دار شدن باید به این موضوع فکر میکردی.
عزیزم به نظر من تو این مدت که برات مقدور نیست بری سر کار سعی کن از طریق کتاب خوندن و اینترنت اطلاعات خودت را در زمینه کاریت بالا ببری و به روز باشی تا در اولین فرصتی که برات فراهم شد بتونی بری سر کار. الان هم میتونی دخترتو بذاری مهد و بری سر کار. نگران نباش


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نانا مامان هیلا خواهر من وشوهرش هر دو پزشک هستن ولی خواهرم از ماه 6 مجبور شد خونه نشین بشه چون حاملگی سختی داشت ومثل شما کار سختری والان که یکسال هم می گذره توی خونه است ولی خدا رو شکر می کنه به خاطر سلامتی بچه اش میگه اینقدر بچه های مریض دیدم توی بیمارستانها که حاضرم هر لحظه در خدمت بچه ام باشم شما هم اینطوری فکر کن عزیز
2731
خیلی متاسفم عزیزم......... من سالها با باستانشناسا کار کردم و میدونم فصلهای حفاری ادم رو از خونه و زندگی میندازه.......... ولی خیلی جاها هم هست که کمپهای خوبی کنار سایت تاریخی هست و حداقل میتونی با شوهر و بچه ت کنار هم باشین.......... حتی اگه مستقیم توی حفاری نباشی: میتونی مستند نگاری یا ... انجام بدی براشون
موفق باشی
زمستان است
نانا اگه واقعا اینقدر عاشق شغلت هستی دوباره می تونی بهش برسی غیر ممکن نیست
بچه همیشه این سنی نمی مونه

صبر کن و ببین. بزودی مهد کودکی میشه وبعد هم دبستانی

نا امید نباش

تا یه سنی آدم باید همیشه پیش بچه باشه

وضعیتت تغییر می کنه
زندگی زیباست ای زیبا پسند ....
نانا جان منم دامپزشکم .داشتم داروخونه میزدم که فهمیدم باردارم...منصرف شدم و همون مسئول فنی بودن رو ترجیح دادم.الانم دوماهیی هست که سرکار نمیرم منم مثل شما با همسرم همکلاس و هم رشته بودم.تو همین یکی دوسالی که از فارغ التحصیلیمون میگذره اون یه دامپزشک کارکشته شده و من بخاطر شغل منفعلم هر چی هم بلد بودم یادم رفته...گاهی بهش حسودیم میشه.به خودشم میگم...اما احساسم مثل تو نیست.درسته اندازه شما عاشق شغلم نبودم اما چون مامان خودم شاغل بود و خودم خیلی تنهایی کشیدم وقتی بچه بودم حالا خدا رو شکر میکنم که میتونم کنار فندقم باشم و چند سالی که گذشت و از آب و گل دراومد با خیال راحت برم سراغ شغلم.برای رسیدن به علایقت هیچوق دیر نیس اما بچه تو فقط یه بار کودکیشو میگذرونه و این خاطرات برای ابد تو ذهنش میمونه و در آینده وجدانت راحته که براش سنگ تموم گذاشتی
2738
شما تنها نیستی .الان اغلب مادرهای جوان تحصیل کرده هستند.دکتر و مهندسند و مدتها قبل از مادر شدن سر کار می رفتند و موقعیت های خوب شغلی داشتند که مجبور شدند به خاطر بچه موقتا همه کار رو تعطیل کنند. کار و درس همیشه هست ولی بچه آدم یک بار به دنیا میاد !
من کسی رو مقصر نمی دونم من می دونم که بچه داری کم کاری نیست من عاشقانه بچه امو دوست دارم
ولی من گذشته ای داشتم که در پشت سرم توی سایتها دفن شده . من خودم رو توی یکی از همون محوطه های باستانی جا گذاشتم . سعی کردم تا الان خودم رو با هر چیزی حتی کلاس یوگا سرپا نگه دارم . ولی درد من وقتی تازه می شه که شوهرم میره و منو یکی دو ماه تنها می زاره
در اون مدتی که میره سر کار من در واقع تنها نیستم خانواده اش کنارمن و با من مثل بچه شون رفتار می کنن ....... ولی اون نیست . من امروز که فهمیدم می خواد بره و کیا هم دارن باهاش می رن داغونم داغون
ساغر جون شما کارت چیه ؟ مرمتگرین؟ شما تنها کسی هستین از مامانای عزیزو دوستان گلم توی این سایت که با کار من آشنایین و می دونین که مشکل من با بزرگ شدن بچه ام و با مهد گذاشتنش حل نمی شه شما می دونین که باستان شناس خونه شو می زاره و می ره واسه 1 ماه 2 ماه حتی بیشتر. آخه من چون اینارو می دونم دیگه نمی تونم به کارم برگردم
منم اول بخاطر ازدواج (همزمان بود با تغییر شغلم) و بعد از اونم بخاطر بچه دار شدنم خونه نشین شدم
البته بیکار بیکار هم نبودم و یه کارایی انجام میدادم ولی چون محل کارم قبلا تهران بود و خونمون کرج رفت و آمد برام سخت بود
ولی خدا رو شکر میکنم که الان حدود 3ماهه که مشغول بکار شدم (همچنان خونمون کرج هست و محل کارم تهران)
اونم کاری که همیشه دوستش داشتم
نانا جون من درکت می کنم عزیزم منم خیلی فعال بودم وشوهرم یه ادم اروم اما الان اون بهترین شغل وامکانات رو داره ولی من به خاطر دخترم خیلی از علایقم رو کنار گذاشتم البته همسر ودختر بسیار خوبی دارم خدا رو شکر , ولی دلم برای خودم ورویاهام تنگ می شه خیلییییییی خیلییییییییی
وقتی گفتی (فهمیدم شوهرم داره می ره وبا کیا ) از اعماق وجودم درکت کردم البته با اینکه همکار نیستیم اما درک می کنم و..........
دنبال کارای پژوهشی باستانشناسی بودم ولی اونهایی که این کارهارو انجام می دن باید پارتی داشته باشن در ثانی نودونه درصد کارهای پژوهشی رو می دن به کسانی که در طول حفاری در منطقه حضور داشتن و ادامه کار رو به صورت کتابخونه ای در منزل انجام می دن . شاید باید شغلم رو عوض کنم ولی شوهرم می گه الااااااااااااااان؟!!!! ولش کن بابا
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز