دیدم حرم. و مقبرشونو خیلی دعا کردم برای همه بچه های نی نی سایت و اونایی که منتظرن قبل از اینکه برم تو صحن و وارد بشم فکر میکردم از خدا خیلی دورم میگفتم مایا تو رو چه به حرم امام رضا ?!!
ولی به محض وارد شدنم احساس کردم سبکم مثل. خواب بود
زمستون شما رو هم دعا کردم
کلی مرده میوردن اونجا ! یجورایی ترس از مرگم از بین رفته بود!
ولی یه نکته منفی دیدم اونجا !
نتونستم برسم به ضریح ...آخه چرا اون چه وضعی بود??! به خانم بعد از کلی انجام راند بوکس و کشتی کج بازم برمیگشتم عقب! دوباره همون آش و همون کاسه!!!
یکی هم که قفسه سینه بنده رو مورد لطف و عنایت آرنجش قرار داد یه لحظه گفتم قلبم جر خورد!
به خانم خادم با حال نزارم گفتم بابا تا من بخام برسم اونجا 3 تا انفکتوس زدم دیگه حاجتام یادم نمیونه که!
گفت هر جا که باشی ضریح امامه بستمو گرفت زد به در صحن اینجا با اونجا هیچ فرقی نداره کلی ذوق کردم :)
ولی,ولی رفتم پنجره فولادی رو دیدم و با تعجب دستم بهش زدم :)