سلام دوستای نازنینم
انگاری موش اتیش زدن تا اسمم اومد اومدم
اومدم تا دلیل 3 هفته نیومدنم بگم انشالله که بچه های شما همیشه سالم و سرحال باشن!
گفتم که بردیا زمانه شیر نخوردنش طولانی شده و تا خودم به زور بهش شیر ندم نمیخوره و اصلا برای شیر خوردن گریه نمیکنه بچم یه روز از صبح تا شب فقط یه بار شیر خورد و هر وقتم که سینم دهنش میزاشتم دهنش میبست و اصلا شیر نمیخورد بردمش دکتر معاینش کرد و گفت گلوش عفونت داره بهش انتی بیوتیک داد و گفت تا 10 روزه دیگه داروهاش بهش بدم و شیر خوردنش خوب میشه اما چی بگم 10 روز گذشت و بچم صبح تا شب هر دفعه فقط یک یا دو دقیقه شیر میخورد اونم با زور و گریه فقط اخر شب 5 دقیقه شیر میخورد که اونم از فشار گرسنگی!!!
دوباره بردمش دکتر گفتم هیچ فرقی نکرده و دوباره همون طوریه و شیر نمیخوره دکترم گفت حتما سینت مشکل داره بلد نیستی بهش شیر بدی و داشت اموزش شیر دادن به بچه رو بهم میداد!!!!!!!!!!!!!!!
اخه بچه ای که توی بیمارستان همون ساعت اول به دنیا اومدنش نیم ساعت سینه رو راحت میگرفت چطوری حالا شیر خوردن یادش رفته یا من شیر دادن یادم رفته
خلاصه بچم توی 20 روز فقط 100 گرم اضافه کرده بود به علاوه اینکه شبانه روز گریه میکرد همیشه گرسنه بود حاضر بود پستونک بخوره دست خودش بخوره اما سینه من نمیگرفت حتی شیرم توی شیشه هم نمیخورد.......
توی این مدت من شدیدا افسرده شدم همش چشمام اشک بود و این دکتر به اون دکتر تا مگه یه نفر بفهمه درد این بچه چیه که هیچ کدوم نفهمیدن رفتیم داروخونه تا شیر خشک بخریم اما نمیدونستم چه شیر خشکی بخرم چی براش خوبه به دکتر گفتم یه شیر خشک معرفی کنه که دکترا هم میگفتن فقط شیر مادر شیر خشک اصلا برای بچه مناسب نیست!
لبهای بردیا خشک شده بود و هر روز پوستش تیره تر میشد و هر روز من داغون تر میشدم خدایا باید چیکار میکردم
نبات داغ بهش میدادم اما نمیگرفت دوباره رفتم داروخونه تا شیر خشک بخرم دکتره داروخونه گفت باید دکتر تشخیص بده که چه شیر خشکی به بچتون میسازه نمیدونست چی باید بخرم
بردیا 40 روزه شد اما خوب نشد(همه میگفتن 40 روزش که تموم بشه خوب میشه) خیلی خسته شده بودم اومدم تهران خونه مامانم اینا واز تمام فامیلامون ادرس دکترایی که واسه بچه هاشون میرفتن پرسیدم از یکی خیلی تعریف شنیدم اول از اون وقت گرفتم
وقتی رفتم تو مطب مثل همیشه بغض تو گلوم بود و با خودم میگفتم خدایا یکی تو دنیا پیدا بشه درد بچم بفهمه کلی نذر کردم
رفتم داخل و بردیا رو گذاشتم روی تخت تا معاینش کنه دکتر پرسید مشکلش چیه منم فقط گفتم خیلی گریه میکنه اقای دکتر اصلا هم ساکت نمیشه! دکتر پرید تو حرفم و گفت شیر نمیخوره درسته گفتم بله دکتر گفت حتی اگه شما به زور هم بهش شیر بدین نمیگیره و لجبازه میکنه مدام خودش رو جمع میکنه روی پاهاش می ایسته و گردنش از الان نگه میداره که نباید توی این سن اینجوری باشه از گریه سیاه و کبود میشه ومداوم دوست داره توی بغل باشه اونم فقط عمودی دوست نداره بخوابونیدش توی خواب میترسه و با جیغ از خواب بیدار میشه خوابش کوتاه مدته و بیشتر بیدارهو............... تمام حالتهای بردیارو یکی یکی گفت بدونه اینکه من حرفی بزنم گفت بردیا مشکل کولیک و رفلاکس معده داره
میدونستم کولیک داره چون قبلا هم دکتر گفته بود اما رفلاکس نه!
گفتم باید چیکار کنم فکر کنم شیرم بده که نمیخوره دکتر گفت من نباید هر چیزی که از گاو و فراورده های گاویه بخورم گوشت گاو شیر ماست و کره و خامه دوغ لبنیات به طوره کامل و هر چیزی که توش مواد نگه دارنده داره مثل سس و رب و بیسکوییت و ابمیوه های بیرون و نوشابه های گاز دار و ...
یه شربت واسه معدش و قرص هم واسه رفلاکسش نوشت و گفت بدنه بردیا خیلی کم اب شده و شیر خشک ببلاک ای ار نوشت و گفت بدنش به شیر خشک احتاج داره تا به وزنه نرمال برسه...
خیلی خوشحال بودم و انگاری یه وزنه یک تنی از روی دوشم برداشته شد چون دکتر درد بردیا رو فهمیده بود سبک بودم
اما داروهایی که نوشته بود خارجی بودن و شربت معدش گیر نمیومد هر داروخونه ای میرفتم میگفتن نداریم نیست
خانوم نداریم تحریمیم وارد نمیشه( که بر باعثش لعنت.... )شاید 30 تا داروخونرو رفتیم و نداشتن به دکتر زنگ زدم و گفتم شربتش ندارن میشه یه جایگزین براش بنویسین که دکترم گفت تنها دارویی که بردیارو خوب میکنه اینه و هیچ جایگزینی نیست برید داروخونه 13 ابان بخرید تا اینکه یه داروخونه که اخرین داروخونه سر راهمون بود اصلا فکرشم نمیکردیم که داشته باشه شربتش داشت خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
ببخشید سرتون درد اوردم الان بردیا خیلی بهتره خشکی های لبش رفتن پوستش روز به روز سفیدتر میشه توی 10 روز 250 گرم اضافه کرده و با پرهیزایی که میکنم نیم ساعت شیر میخوره وحریفه شیر خوردنش نمیشم و خودمم خیلی بهترم و احساسه ارامش دارم چون بچم ارومه و دیگه بی دلیل گریه نمیکنه
وای خدایا شکرت شکر