هي خواهر
شنيدي طرف همه كسو بي كسه
مادرم تا بيمارستان برا بچه هاي خواهر برادرش پادار بود
ولي برا من….
از طرفي خانواده شوهرمم كه نگم
سر قبليم اونقد حرص خوردمو گرسنگي شيرم خشك شد خودمم تو ده روز نزديك ١٥كيلو كم كردم
اين دفعه اولا نميان دوما نميان بيانم اوضاعم اينه
ده روز خانوادهشوهرم خونم بودن
يه گوسفندو خوردنو رفتن
منو هم گشنگي دادن اخرم چه ها گفتن
مادرمم زياد كه از بچه و بچه داري خوشش نمياد ميدونمم به دلش نيست بياد و نمياد دليلشم خانواده اعجوج معجوج شوهرم ميگه