من بابا بزرگم تعریف میکنه که عموش با خان روستا دعوا میکنه ولی زورش نمیرسه بعد چون دعوا جلوی باغ عموش بوده سنگ و چوب بهم پرت میکردن اینم میره با سنگ میزنه تو سر نوزادش تا بگه خان زده 😐
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پدر بزرگ مادری من تقریبا خان بوده مامان بزرگم تعریف میکرد یه مرده یه مدت زنش رو میآورده التماس میکرده بیا تو عقدش کن زن منم باشه دیگه اخری پدربزرگم اینا کتلتش کردن تا دست برداشتن زن و شوهر