بچه ها من قبلا هم یه تاپیک درمورد کارای شوهرم گذاشته بودم و گفته بودم شوهرم بی جنبس و این حرفاا
شوهرم خیلی وقتا وقتی من ناراحت شم کلی کارای عجیب غریب میکنه ک با هم اشتی کنیم ، مثلا یه سری من خونه بابام بودم با کلی ات اشغال اومده بود جلو در خونمون تو کوچه اسممو داد میزد ، توی یه تاپیک گفتم اینو
من دیشب بخاطر اینکه قول بهم داده بود زود بیاد بریم بیرون و نیومد ، ینی گفت نتونسم بیام ، باش یه کوچولو همچین بگی نگی قهر بودم ، قرار بود بعد خرید بریم خونه بابام اینا ، ولی خب خرید ک نرفتیم دیگ رفتیم خونه بابام اینا کلی تدارک دیده بودن نمیشد نریم، من تو ماشین زیاد شوهرم صحبت نکردم ولی خودش همش آهنگ های ک من دوست دارمو میزاشت و خوراکی ها ک دوس دارم خرید و هی صدام میکرد ،من زیاد باهاش حرف نزدم رفتیم خونه بابام اینا و برگشتنی من تو ماشین خابم برد ، و باورتون نمیشه شوهرم منو خونه نبرده بود 🤦🏼♀️ یهو با صدای در ماشین بیدار شدم ، دیدم جلو ماشین با یه خرس گنده و یه کیک و یدونه از این چیا حس ک نور زیادی تولید میکنه اسمش نمیدونم ، فش فشه هس چیه ، وایساده با یع گل تو دهنش و کلمه منو ببخش دست خرسه ، منم خسته و عصبانی بهش گفتم این مسخره بازی تموم کن واس چی منو اوردی اینجا ، تقریبا بیرون شهر بود، کل شهر دیده میشد از این جا ، و واقعا هم خسته و عصبی بودم. ، هیچی دیگ اومد نشست تو ماشین هیچی هم نگفت ، من واقعا بخاطر این زیاده روی هاش عصبی میشم ، و زیاد خوشم نمیاد ، خیلی هم خسته بودم، حالا امروز صب زودتر از همیشه رفت بهش گفتم بخاطر دیشب معذرت میخام ، میخاسم برم بغلش کنم یه لبخند زد و گفت ن بابا اشکالی نداره ، من دیرم شده باید بره، زودتر هم داشت میرفت تازه، خیلی ناراحتع از دسم ینی ، چیکار کنم حالا ، شما بودین چیکار میکردین، من واقعا عصبی شدم بخاطر کار دیشبش 😔