از همون اول سعی کردم هرکاری میکنن ندید بگیرم کلی بهشون چه من چه خانوادم عزت احترام گذاشتیم بماند که چه بلاها و بی احترامیایی که از طرفشون متحمل نشدم
هر سری مادرشوهرمو میبینم یا تیکه میندازه یا پز میده یا بد این و اونو میگه لازم به ذکره که فک میکنه همه بدن این خوبه با کل خانواده های دوطرف قطع رابطس راجع به مهمون داریشم نگم چه ابرو بریه پدرشوهرمم مث چی ازش حساب میبره و میترسه برادرشوهرمم ک اوته
همیشم همه امکانات برا برادرشوهرمه
الان یه ماهه که منم شدم مثل خودشون زندگیم راحت شده همه اینارو گفتم تا بهتون بگم ادم قرار نیس همه چیو تحمل کنه برا ادمای اشتباهی دیگه برام مهم نی چه فکری دربارم میکنن
فقط ازین ناراحتم کاش با یه خانواده منسجم خوب وصلت میکردم