2737
2739

ی سری توی مراسم ختم وسط ناهار خوردن بودیم یهو دختر کسی ک ب رحمت خدا رفته اومد با صدای بلند حمد و توحید رو با ی لحن مضخرف خنده داری خوند اونجا اصن نتونستم جلو خندمو بگیرم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



جلو داداشم اینا داشتیم فیلم فسیل میدیدیم

اونجایی ک گفت تخم های مام واسه شما نتونستم کنترل کنم خندیدم بعد دیدم داداش هام پوکر فیس ب صفه تلوزیون نگا میکنن 

ایش خب بخندین شما هم 


کورد نیستم :) 
2731

شاغل بودم تو فروشگاه زنجیره ای 

یه مردی اومد فروشگاه قدش بلند بود تقریبا 

بعد از این آویزا که خوراکی کوچیک میزنن بهش تو دیوار بود کنار صندوق یه لحظه سرشو برد بالا محکم رفت تو پیشونیش 

خدا شاهده تا چند روز می‌خندیدم 😂😂😂

اصلا اون لحظه دیگه من نمیتونستم کاری کنم انقد که جلو خودمو گرفته بودم 

بعد مرده داشت به همکارم دعوا میکرد که چرا این اینجا گذاشتین اگه می‌رفت تو چشمم چیکار میکردین 😂😂😂😂

داداشم قبلا رفت آرایشگر مردونه 

بعد پسره بهش گفت اگر میخای ی کوچولو ابروهام مرتب تر کنم 

بعد از این ابرو پیوند و ریش های پر 

از اون پشمالو هاس داداشم 

بعد تو رودروایسی قبول میکنه و میگه خیلی برندارید و من پسرم و اینا 

هیچی آرایشگره لامصب هم ريشش زد هم ابروهاش نگم برات 😂😂😂😂😂

بیچاره تا ۲ هفته دبیرستان نرفت موند تو خونه 

 زندگیم  با ارزش تر از اونیه که بخام درگیر حاشیه بشم. اینجا برای من فقط جایی برای دیدن راهکار و مشورت هست. پس برای وقتم در اینجا ارزش قائل هستم بخام دروغ بگم و کسی رو سرزنش و قضاوت کنم من فعال زندگی واقعی هستم نه نی نی سایت  

تو بیمارستان خانومه اومد دعوا کرد که چرا آبمیوه های ما نیس تو یخچال

نامزدم همشو خورده بوده😭😭 خانومه داشت حرص‌ میخورد به شدت عصبانی بود اون یهو یه عالمه پاکت آبمیوه از کنار تختش بیرون آورد گفت اینا مال شما بود؟

خانومه آتیش گرفته بود من می‌خندیدم

آقایون دعوت به دوستی ندن

پدر بزرگم به رحمت خدا رفته بود 

خالم در حال گریه و شیون بود پسرش اومد کنارش گفت مامان چندتا آقا اونجا هستند آب می‌خوان 

خالم هم بلند گریه میکرد و آهنگین می‌گفت  آب بدین مردم مگه بابام نداره 😐😐😐😂😂

خاله اون یکیم  مثل برق پرید روسرش دهنش گرفت 

من غش رفته بودم از خنده 😂


 کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامتون در تاپیکم رعایت بشه . ،،،،اما زمانی  که در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر دارم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میذارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم را دارند  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشد با عنوانشون اگر پاسخی از جانب من دریافت نکردین  دلیل بر این نیست که حق با شماست                                       ممنون از فهم و شعور شما 🤍
2738
جلو داداشم اینا داشتیم فیلم فسیل میدیدیم اونجایی ک گفت تخم های مام واسه شما نتونستم کنترل کنم خندید ...

وایییی من این قسمت رو با بابام

دیدم ببین یعنی قشنگ آب شدم تو زمین😂

نشناختی؟همون لیدی سابقم:>مگر در کنار زمزم وحشت از روز تشنگی،خود عطشی بی علاج نیست!🐳🪸

واییی مدیر مالیمون تو اتاق داشت داد میزد .در اناق هم شیشه ای از تمیزی برق میزد.من در و بستم ک صداش تو سالن نپیچه با همون حالت عصبانی برگشت با سر رفت تو در.

جای لبش موند رو شیشه 

من نشستم کف شرکت قهقهه میزدم

میگن طرف مریض بوده سکته کرده بوده میبرنش‌بیمارستان یکی میره عیادتش کمپوت میبره برامریض مریض میاره ک بخورتش روشو نگاه میکنه میبینه کنسرو لوبیاس انقد میخنده بازم سکته میکنه😂😂😂😂

من ادمی هستم ک خدا همه جا هوامو داشته😊                   خیلی جاها خدا معجزشو بهم نشون داده😎                               متشکرم از خدا بخاطر فرشته ای ک بهم داده ❤                     متشکرم از خدابخاطر زندگی ک بهم داده❤                                 متشکرم بخاطر تمام اون سختیایی ک کشیدم و قوی شدم و خودش هوامو داشتو نجاتمون داد🙏🙏                         خدایا برای نعمت هایی ک ب من اعطا کردی شکر میکنم     😉❤🙏                                  

تو آسانسور با مامانم و خواهرم بودیم مامانم یه حرف خنده داری زد یدفعه یکی اومد تو آسانسور مرد هم بود من نمیتونستم جلو خندمو بگیرم پشتمو کرده بودم به طرف هارهار داشتم میخندیدم بعد دیدم خب میتونه از تو اینه منو ببینه و اره

یه بارم می‌خواستیم آژانس بگیریم انقدر پشت تلفن خندمون گرفت که آژانسی قطع کرد دیگه ام جواب نداد 

گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم / زندگی روز و شبش از غم نشمرده پرست .
واییی مدیر مالیمون تو اتاق داشت داد میزد .در اناق هم شیشه ای از تمیزی برق میزد.من در و بستم ک صداش ت ...

این اتفاق یکبار برا من افتاده نامزد بودم با مامانمو و نامزدم رفته بودیم خرید جهاز ی مغآزه بو انقدر شیشرو پاک کرده اصلا من متوجه نشدم شیشس با سر رفتم تو شیشه یعنی تو پاسازز از خجالت آب شدم فروشنده هم همش میپرسید که چیزیتون نشد بدتر خجالت میکشیدم خیلی بد بود🤣😂

شوهرم یه دسته گل بزرگ گرفته بود که منو سورپرایز کنه،یعنی من دسته گل و دیدم به جای ذوق و تشکررر از خنده غششششش کردم پخش زمین شدم قاه قاه خندیدم آخه خیلی ضایع پیچیده بودن،،بعد گفتم وااای اینو از کجا پیدا کردی،طفلی خورد تو ذوقش رفت تو لکش🤣🤣

تو مراسم ختم پدر دوستم

یهو دوستم گفت بابااا رفتی دیگه نیستی

عروسی منو ببینی و داداشام سرو سامون بدی

یهو سرش گذاشت رو پاش و ۱۰ دقیقه تو اون حالت موند

دوستمم  نگاه من کرد گفت اخی  ببین

فاطمه بیچاره داره گریه میکنها

درسته خنده دار نبود ولی نمیدونم چرا اون لحظه خندم گرفت مجبور شدم خودم رو بزنم به گریه کردن🤧

نشناختی؟همون لیدی سابقم:>مگر در کنار زمزم وحشت از روز تشنگی،خود عطشی بی علاج نیست!🐳🪸
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687