امروز آزمون قبول شدم قبلش رفته بودم مدرسه یه امتحان بدم فقط یدونه کتاب دستم بود ، تقریبا ۱ ساعتم تو آفتاب نشستیم که افسر نوبتی میبرد
تو اون فرصت من با خودکار نشستم آخر کتابم که سفید بود کلی جملات انگیزشی نوشتم : من قبول میشم ، اعتماد به نفس دارم ، چون افسر خیلی جدی بود ازش میترسیدم نوشتم افسر خوش اخلاق و مهربونه 😶
هیچی دیگه نوبتم رسید و سوار شدم همزمان با پرونده کتابم افسرده برداشته بود حالا من تمام حواسم به رانندگی سعی کردم اصلا وجودشو حساب نکنم
بعد از پارک دوبل گفت پیاده شو با استرس رفتم کنار شیشه گفتم قبول میکنید ؟ خندید گفت بیا کتابتو بگیر اینا چی بود تو کتابت نوشتی😂 منم ضایع شدم گفتم ذهنم درگیر کنکور و امتحانا بوده خواستم قبول شم 😶😅
بعدش گفت قبولی و اگه خصوصی نیست بده بقیشم بخونم که چیزی نگفتم و رفتم عقب سوار شدم
ولی احساس میکنم اینکار باعث شد واقعا تحت تاثیر قرار بگیره چون در کمال تعجب دو نفر بعد از منم که باهم سوار شدیم قبول کرد و خیلی با حوصله راهنماییشون میکرد در صورتی که قبلا اصلا به هیچ وجه راهنمایی نمیکرد با یه من عسل خورده نمیشد😅