یه پسری هست که ازهم دیگه خوشمون اومده
ولی دوریم ازهم
وقراره برای کلاسامبرمتهران
اونمازشمال بیاد تهران واونجاهموببینیم
توحرفاش یکم ازشیطونی وایناحرف زد
منم گفتم رابطه جنسی واینا هیچییی
اونم گفت رابطه جنسی نه ولی شیطونی که نمیشه...
درکل نمیدونم چی بگم...
من قصدم اینبود که بریم دوربزنیم وشهربازی وکافه ورستوران واینا
چون یه هفته ای تهران میمونم ولی اون
مثلامیگفت بیای بریم ییلاق وقول میدمبهت دست نزنم واینا فقط بخوابیم😶
اینمبگممن قبلا ازدواجکردم یعنی درگیربکارت واینانیستم
ولی دختری هم نبودم که بخوام درگیراینچیزابشم وحتی بهش نگفتم فعلا که جداشدم که فکرنکنه من اوکی ام باهاش
خلاصه که اینطور
ازاینورم بگم که خواستگارسنتی هام درست حسابی نیستن
وتاالان ۱۰ ۱۲ نفرآشناشدم وهمشون تواینسبکن
میگم که میخوامخط قرمزام رعایت بشه ولی این یکیوعین بقیه ازدست ندم
تاحالاسرقرارباکسی نرفتم درکل نمیدونم چطوری بعضی ها دوست میشن وبه ازدواج ختممیشه...