نکیند این کارها را با خودتان، نکنید. زیر بار این همه حقارت و محدودیت نروید. عزت نفس داشته باشید. اگر مردی نبود که این شرایط را قبول کند مجرد بمانید، تنها بمانید، حرف مردم را بشنوید ولی زیر بار این همه حقارت نروید. آن سند ازدواج که با شادی و تبریک امضاء میکنید بدون شروط ضمن عقد سند بردگی شماست. سند عزت پایمال شده شماست. سند این است که به تو اثبات کند تو شعور نداری. حتا پس از ازدواج امکان ثبت این شروط هست٬ تعلل نکنید.
این نوشته به این معنی نیست که مردان را غول جلوه دهم بلکه به معنی امکاناتی هست که قانون به یک مرد میدهد. اما از نظر من مردی که حاضر نشده شروط ضمن عقد را ثبت کند همان غولی است که انجام تک تک این کارهای غیر انسانی از دستش برمیاید. همچنین٬ داشتن این حقوق به این معنی نیست که زن بدون توجه به شرایط شریک زندگی اش بخواهد به خارج از کشور برود یا به اجبار در شهری که برای شریکش خوب نیست سکونت کند بلکه به این معنی است که این چیزها تصمیمات دونفره هستند و هر دو طرف رابطه با هم و با توجه به اینکه چه چیزی برای هر دو درست هست تصمیم بگیرند. با این هدف است که دخالت قانون ناعادلانه را در زندگی این افراد حذف کند. نه اینکه یک طرف تمامی قدرت را داشته باشد و بدون در نظر گرفتن شرایط طرف دیگر او را مجبور به تمکین کند. جدا از همه این بحثها، بحث عزت نفس انسان است. فلسفه پشت همه این محدودیتها به خاطر این است که قانون زن را ناقص و فاقد قدرت تصمیم گیری حتی برای خودش میداند. قانون زن را جنس دوم و زیر دست میداند.
خانمها، بیایید همسرتان هر چقدر هم مرد خوبی بود برای حفظ عزت نفس خود شروط ضمن عقد را ثبت کنید.
آقایان! برای حفظ عزت نفس همسرتان شروط ضمن عقد را ثبت کنید.
مریم نیکخو