دوستان ما رفتیم مجلس ختم مادر جاری خواهر شوهرم .....اینم بگیم از قدیم میشناختیم اینا رو. بعد خواوهر. شوهر من این طرف مرد ب خانوادش دستور میداد بنر بنویسید شب قبل دفن همه رو بردار بیار خونشون بریم. یعنی ما و مادر شوهرم و جاری من. و ....منم نرفتم چون باردار بودم بنرم شوهرم نوشت از طرف کل خانوادش زنگ زده بود چیه کوچیک نوشتین. انقدر این بشر پروعه. ...خلاصه برادر شوهرم اومد گفت نگار میگه کوچیک سفارش دادین اینا واسه ما اومدن بزرگ نوشتن. شوهرمم گفت نگار گوه زیاد میخوره از قصد کوچیک نوشتم ک دیگه نکنن توقع هم نکنن جاریم فک کنم اینو رفت ب گوششون رسوند...ما هم رفتیم ختم با مامانم این خواهر شوهره اول ک ما رو دید نگاهمون نکرد رفت سلام و علیک نکرد ..الان بقیه اش رو تایپ میکنم