مامانم اصلا به روی خودم نمیاره
با مادربزرگم داشت صحبت میکرد من از اتاق شنیدم
نگرانی مامانم خیلی زیاده خیلی چیزا گفت به مامان بزرگم....
حالم بد شد
از خودم بدم اومد
حس اضافه بودن تو خونه کردم
خیلی گریه کردم
من که شرایطم خوبه که جور نمیشه
دلم خواست بمیرم
(حالا نیاید بگید ازدواج چیه و فلان..)
بچه بزرگم داداشم از من خیلی کوچیکتره و مدرسه ای هست
31 سالمه
منم ۳۵ سالمه باورم نمیشه یه نفر نخاست منو 🖤
چی بگم 😔
ان شاءالله که قسمت خوب نصیبت بشه
نمیدونم چی بگم
ولی این تنها مشکل شما نیست
نمیدونم واقعا قسمته یا چیه
پسرا خودشون شوهر میخوان این دوره زمونه
میدونی بیشتر برا خاطر اینکه بچه داشته باشی یه وقت خودشون بالاسرت نباشن سرو سامونت بدن خیلی بده من مادرم فوت شده دوتا خواهر مجرد دارم. اگه میتونی خودتم دنبال یکی باش برا ازدواج تا مدر مادر بالاسرتن .
خواستگار میاد برات؟؟
حق داری عزیزم
منم ۳۳
کجا پسر خوب و چشم و دل پاک و اهل زندگی پیدا میشه
همسن های ما چه دختر چه پسر همه زن بچه دارن
اگه هم مجرد باشن ميرن دهه هشتادی میگیرن
ولی خب ازدواج نکردن یک درده
ازدواج بد کردن هزار و یک درد
بعضی وقتا مجردی و تنهایی راحت تره
ولی اطرافیان نمیفهمن و آدمو آزار میدن
