از وقتی ازدواج کرده نمیزاره شوهرش یه جا تنها بره
خودش شوهرش رو میرسونه سر کار ظهرا میره دنبالش
یبار پسرای فامیل تو یه مهمونی میخواست برن دور دور با یه ماشین ، به شوهرش گفت یا منم ببر یا خودتم نرو ، که شوهرش نرفت
شوهرش زیاد میره خونه پدر شوهرم ، همیشه همراه شوهرش هست
بارها پیش اومده شوهرش خواسته تو یه مهمونی بره با آقایون جایی برای یه ساعت گفته نه
شوهرم با برادراش میخواست بره یه مسافرت کاری دو روزه که شرایطش خوب نبود نذاشت گفت ما همیشه با همیم
شوهرش حق نداره با دوستاش بره بیرون ، میگه دوستات رو میخوای ببینی بیار تو یکی از اتاقهای خونه خودمون