ما روز اول عید اول رفتیم خونه مادرشوهرم ازونجاهم خونه ی مادربزرگ شوهرم...چون اینا خونشون خیلی نزدیک ماست...بعدش رفتیم خونه مامانم ک بابام نبود سرکارش بود...همون روزم رفتیم مسافرت تاپریشب...خلاصه من بابامو ندیدم دیشب ک خسته بودیم امشبم شوهرم رفته ماشینشو درست کرده از صبح الان بهش گفتم در حد چن دقیقه بیا بریم خونه مامانم پیش بابام ی سر بزنیم زشته گف اووووه میخاستی بری از صب من خسته م...گفتم حالا بیا بریم سرشو تکون داد گف نه...خیلی حالم بده بچه ها شما بودین حای من چیکار میکردین...خوده خودتون رو جای من بزارید چیکار میکردین؟؟
کجا رفتید مسافرت عزیزم
من برای دیدن پدر و مادرم منتظر هیچ کس واینمیستم خودم میرفتم
شما باید قبل از مسافرت رفتن به پدر و مادرت سر میزدی
خودت برو ی سر
بگو همسرم خسته بود نیومد
پدردختری حالش رو ببرین
صبر میکردم خستگیش رفع شه فردا بریم بنده خدا که یکبار اومده صبم تعمیرگاه بوده
تا فردا وایسا دوباره بگو اگ بازم گق نه خودت برو امروز شاید واقعا خستس
منم همسرم نیومد تا خونه پدرم ده دقیقه هم نمیشد نیومد گفت حوصله ندارم، و قبلش من سه روز خونه شون بودم، حتی بابام گف همسرت نمیاد گفتم دیگه نپرس مهم منم که اینجا در خدمتون هستم بده راحت با همیم چکارش دارین حالش میپرسین، مامانم بنده خدا واسش سوغاتی گرفته بود گف بیاد بش بدم هی ی ی ی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
