عزیزم من فکر میکنم شوهرت از شما نقطه ضعف پیدا کرده و تابهش حرف میزنی میگه میرم دیگه نمیام. ایندفعه بهش بگو برو. عاخه بودنت چه حسنی داره. اگه بره حداقل مثلا میتونی بری کمیته امداد کمک بگیری. بعدشم ببخش که باز این حرفو میزنم.اما باید با وجود دختر وابسطه ات بری سر کار. برو تو یه مهد خدمتگزار شو دو شیفت بمون تا غروب. الان شرایطت جوری که هرجا بگی باهات راه میان. یا برو از یه بچه نگه داری کن دخترتم میتونی ببری یا پرستار یه پیرزن بشو با بچت تو خونش بمون حقوق هم بگیر.بابا حداقل تو خونه سبزی پاک کن. اینقدر نگو نمیشه. منتطری شوهرت یه کاری کنه اونم فقط میگه:نمیتونم حرف نزن میذارم میرم.
ببخش اگه بد حرف زدم از سر دلسوزی میگم به خدا . آخه شما خیلی کم سن و بی تجربه ای و مادرو خواهر بزرگتر و کلا ادم دلسوزی دوروبرت نیست که راهو نشونت بده و بهت اعتماد به نفس بده