مطمنن نیستم...اما شک دارم بهش نمیدونم چرا...زیاد بهش زنگ نمیزنم و اس نمیدم...چون موقعیت ندارم ..خانوادم شدیدا حواسشون بهم هست...و نمیخوام روحیه اشون خراب بشه..چون اگر بفهمن با این دوست شدم داستان میشه برام...اما خیلی وقتا جواب نمیده یا میگه خواب بودم ساعت هایی میگه من برم بخوابم که میدونم ننیخوابه...البته من هیچ اعتراضی نمیکنم...میترسن از دستش بدم...خودش اینو نمیدونه...فقط خودم زدم به نفهمی...ننیدونم خیلی درموندم
برگشتن به رابطه ای که خودت تمومش کردی اشتباه هس... گاهی تنها بودن بهتر از با خیلیا بودنه...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
شوکول کی شیطنت میکرده؟؟؟
نه اختلاف طبقاتی همچنان هم هست...اما خوب منم تو این چند سال زندگی و با مهریه که گرفتم...بالاخره وضعیت زندگیم عوض شده...که دیگه اختلاف به چشممون نمیاد...نه به خاطر اختلاف طبقاتی ولش نکردم...شیطونی میکرد...
پرنیان خانم بجای فک کردن به ادمی که هنوز نمیدونی چطور ادمی هست و عشقتون هم یکطرفست ، اول از نظر روحی به خودت برس بعد هم با یه نفر که دوستتون داشته باشه و باهاتون صادق باشه رابطه برقرار کنید
عزیزم شک نکن ریگ به کفششه...بعدم بعضی وقتا دروغگویی و پیچوندن ذات بعضی آدماست...نمیشه تغییرشون داد...تازه مساله اختلاف طبقاتی به کنار
بنظرم اون دلش اگه باهات بود وقتی همهچیو ترک کردی و بهم زدی واسه نرفتنت تلاش میکرد تا باهات ازدواج کنه, الانم که میگی حست میگه سر و گوشش جای دیگه میجنبه پس دلیلت چیه که باهاش باشی؟؟؟
به نظر من این برات گرم نمیشه اونوقتی که دختر بو.دی وترو تازه این هی میپیچوندتت وای بهحالا که اسم مطلقه روت مونده مطمئن باش اگرم بخادتت بخاطر س کس هست ولاغیرررررررررررررر
بچه ها من پرنیان نیستم...اسمم مریمه...دوست پرنیانم
مونیکا بلا نگیری تو چقدرررررررررررر فعالی د ختر
یوما بده به ملت خدمت میکنم 
خدمتت تو حلق ابوبکر بغدادی کااااااااااش مسئولین مملکت هم مثل تو خدمت میکردن
عزیزم..تا گفتی پویا..اشک امانم نداد..چون داستانمو تعریف کردی.منم چند سال دوست بودم..خیلی اذیت شدم..خیلی..ولی اینقد اذیت شدم که دیروز خوشحال بودم مراسم خواستگاریمه..ولی در کمال ناباوری بهم زدم..گفتم نمیخوام. چون خستگی تو روحیم اثر گذاشت..خانوادم..خانوادش..خودش..من همه باعث شدیم این مسیر عذاب آور شه..و حتی دیروز واسم زهر کردن.. من میخوام تا یکسال به ازدواج فکر نکنم..میترسم! خانوادم مدام اختلاف طبقاتی رو میگن..ما خونمون بزرگه..اونا کوچیک و ساده..خانوادم فرهنگی..باباش یک کشاورز ساده..ولی خب تمام خانوادشون تحصیلات عالی..مثل خانوادم! ولی خب آدم خسته میشه...
مونیکا عکس کاربریت حامو بهم میزنه اینجا زنای حامله میان متاسفم برای مردم ازاریت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
