ی سری از اتش نشان دارن از نما میام پایین طبقه های بابایی ی سریا پشت این نرده هان ی نفر میگه دو طبقه آوار شده بچه موندم زیر آوار یکی از ساختمون میاد بیرون خیلی گریه میکنه میگه خیلی از بچه ها توان لحظه ای ک بهنام میرزا خانی رو دارن میبرم سمت آمبولانس هم هست هنوز هوشیار