مکرمه قنبری در سال 1307 در روستای دریکنده واقع در استان مازنداران ایران به دنیا آمد.
این هنرمند، نقاشی بر روی کاغذ را به شکل خود انگیخته در سالهای پایان زندگیاش، در سن 64 سالگی آغاز کرد.
او از توان خواندن و نوشتن بیبهره بود و همین امر زمینه تلاش او برای نقاشی شد.
نخستین نمایشگاه مکرمه قنبری در سال 1374 در گالری سیحون برگزار شد و در پی آن در سالهای 75، 76 و 77 و 84 نیز با برپایی نمایشگاه های انفرادی و شرکت در بیش از ده نمایشگاه جمعی به فعالیت هنری خود ادامه داد .
او توانست جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم رشد و نیز تندیس جشنواره هنری - ادبی روستا را دریافت کند.
ابراهیم مختاری ـ مستندساز ـ نیز فیلمی از زندگی و آثار مکرمه با عنوان "خاطرات و رویا ها" ساخته که در چند جشنوارهی جهانی به نمایش درآمدهاست.
او در سال 2001 به عنوان زن برگزیده سال از طرف انجمن پژوهشهای زنان سوئد انتخاب شد.
تلاش های این هنرمند در زمینه خلق آثار نقاشی نام او را چنان در جهان مشهور کرد که اکنون شرکت های هالیوودی سرگرم تولید فیلم سینمایی بر اساس زندگی او هستند.
این هنرمند که کارشناسان هنری جهان آثار او را با نقاشی های "شاگال" مقایسه می کنند دوم آبان 1384از دنیا رفت.
اولین نمایشگاه نقاشی مکرمه که در گالری سیحون برپا شد خودش حضور داشت. وقتی پا به نمایشگاه گذاشت به پسرش گفت: "اینها کارهای منه؟ پسر جان، اگه می خواستی اینجا بگذاری چرا نگفتی من بهتر بکشم."
شهرت مکرمه قنبری زنی روستایی که خواندن و نوشتن نیز نمی دانست از مرزهای ایران فراتر رفته است و نقاشی هایش در آمریکا و اروپا به نمایش در آمده اند. برخی او را با مارک شاگال مقایسه کرده اند.
مکرمه قنبری در سال ???? در روستای دِریکَنده در بابل به دنیا آمد. در کودکی مادر خود را از دست داد و زندگی بسیار سختی را گذراند. بازتاب این سختی زندگی را در بسیاری از نقاشی های او می توان دید.
در ?? سالگی ازدواج کرد. ازدواجی که به خواسته اش نبود. اما چون خواستگار برادر ارباب محل بود به زور کتک و شلاق بر پدر مکرمه و خود او توانست مکرمه را به چنگ آورد. مکرمه سومین زنی بود که او به خانه اش می برد.
مکرمه اما دل در جایی دیگر داشت. جوانی که از شهر آمده بود و از طرف دولت برای کارهای اداری به آن سو سر می کشید. علی بلبلی فرزند مکرمه از مادر نقل می کند که آن دو به یکدیگر علاقه داشتند، اما وقتی برادر ارباب برایش پا پیش گذاشت، او دیگر هیچوقت پیدایش نشد، حتما فراری اش دادند یا شاید هم او را کشتند.
برخی بر این عقیده اند تصویر های خشنی که مکرمه در نقاشی هایش از مرد به دست می دهد تاثیر اتفاقاتی است که در نوجوانی و جوانی بر او رفته است. مرد هایی که علی بلبلی و احمد نصرالهی نقاش معاصر به آن لقب "دیومرد" داده اند.
مکرمه قنبری به شیوه بسیاری از روستاییان زندگی می کرد با گاو و مزرعه. وقتى کهولت و هجوم بیماری توان نگهداری گاو ها را از او گرفت فرزندانش تصمیم گرفتند گاو ها را بفروشند.
مکرمه در بازگشت از بیمارستان از نبودن گاوها عصبانی شد و فرزندانش را مجبور کرد گاو ها را برگردانند. اما بعد از دو بار تکرار ماجرا، فرزندان تصمیم جدی گرفتند و گاو ها را فروختند.
مکرمه این بار متأثر از این اتفاق شروع به به نقاشی کرد. در این وقت او نزدیک به هفتاد سال داشت. نخستین کسى که ارزش نقاشی او را دریافت فرزندش علی است که می توان اورا کاشف استعداد مکرمه و مشوق او دانست.
علی بلبلی می گوید: رفتم از بابل یک بسته گواش ایرانی و ?? برگ کاغذ خریدم، مادر نگاه کرد و تمایلی به آنها نشان نداد. من بعد از ?? روز برگشتم به روستا و دیدم تمام کاغذها نقاشی شده. چون حیفش می آمد کاغذ ها را دور بریزد، به عنوان زیر دیگی از آنها استفاده می کرد. کارهاش آنقدر خوب بود که من تحت تاثیر قرار گرفتم، اما حرف مرا قبول نداشت و می گفت تو الکی تعریف می کنی. مقداری کاغذ دیگر برایش گرفتم. بعد از مدتی که برگشتم باز هم دیدم همه آنها نقاشی شده و چون کاغذ کم داشت پشت آنها را هم نقاشی کرده بود.
در سفر بعدى علی بلبلی، که خودش در آن زمان دانشجوى نقاشى بود، کارهای مادرش را با خودش برد و به نقاش معاصر احمد نصرالهی نشان داد. نصرالهی شیفته کارهاى مکرمه شد و با معصومه سیحون، مدیر گالری سیحون، براى برگزارى یک نمایشکاه از این آثار تماس گرفت. نصرالهی یکی از تابلوهای خود را هم به مکرمه هدیه داد.
"وقتی کار استاد نصرالهی را به مادر دادم، تحت تاثیر قرار گرفت و بیشتر تشویق شد، چون وقتی متوجه شد که استاد نقاشی من از او تعریف می کند و قبولش می کند فهمید که این دیگر اتفاقی نیست."
در جریان دومین نمایشگاه در گالری سیحون تشکیل بود که ابراهیم مختاری کارگردان مشهور سینمای مستند ایران تصمیم گرفت در باره او فیلمى بسازد. مختاری نزدیک به ?? تا ?? ساعت از مکرمه فیلمبرداری کرد که ماحصل آن فیلمی ?? دقیقه ای با نام "مکرمه، خاطرات و رویاها" است. این فیلم در بیش از ?? جشنواره به نمایش درآمده و جایزه هایی را نیز برده است.
اما مکرمه علیرغم شهرت اش در روستای خود با مشکلات زیادى مواجه بود. اهالی روستا با او سر سازگاری نداشتند و نقاشی کشیدن او حتی در خانواده اش نیز کاملا پذیرفته نشده بود.
علی بلبلی می گوید: "مادر تابلوی بسیار بزرگی با موضوع امام رضا کشیده بود و به مسجد محل هدیه داده بود، بعد از مدتی متوجه شدیم تابلو نیست شده، مطمئن هستم آن تابلو دزدیده نشده چون برای کسی ارزشی نداشت ولی احتمالا آن را پاره کردند و دور ریختند."
"یک بار در مراجعه ام به روستا متوجه شدم که خواهر و برادرهایم خانه را تمیز کردنه اند و صندوق قدیمی مادر را به عنوان زباله و وسیله اضافی آتش زده اند. صندوقی که مکرمه روی آن نقاشی کرده بود. متاسفانه من آنقدر دیر رسیدم که دیگر نمی شد آن را نجات داد."
مکرمه قنبری در ادامه نمایشگاه هایش در سال ???? از سوی بنیاد پژوهش های زنان آمریکا به کنفرانس پژوهشی زنان در دانشگاه استکهلم سوئد دعوت شد و همزمان با افتتاح نمایشگاهش در آن کشور به عنوان زن برگزیده سال انتخاب گردید.
علی بلبلی از سفر سوئد به همراه مادرش این خاطره را نقل مى کند: مادر خیلی دوست داشت کلیسای محل را ببیند، به کلیسا رفتیم و وقتی برگشتیم پرسید ممکن است یکی از تابلوهای مسیح ام را به کلیسا هدیه کنم؟ مادر تابلو را به دست خودش در کلیسا نصب کرد.
مکرمه قنبری زنی روستایی که روزی از ترس هم ولایتی هایش مخفیانه نقاشی می کرد، اکنون شهره آفاق شده است. خانه اش جزء میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و به موزه تبدیل شده و هر ساله در سالگرد مرگش کارگاه های نقاشی در روستایش برگزار می شود.
مکرمه قنبری در سحرگاه ? آبان ???? از دنیا رفت و به پیشنهاد فرزندش علی بلبلی در حیاط خانه اش به خاک سپرده شد.
مکرمه قنبری زن کشاورز بابلی بود که تازه در 67 سالگی شروع به نقاشی کرد، آن هم به خاطر این که بچه هایش گاوی که خیلی دوست داشت را فروخته بودند. گاوی که هر روز برای چرا او را تا دورترین دشت های ده می برد.
اولین اثر هنری مکرمه پرتره ای از یک گاو بود که با گل و خاک روی سنگ کشید. بعد از آن تمام دیوارهای خانه، درها، کدوهای حلوایی و هر چیزی که پیدا می شد را پر از طرح و رنگ می کرد تا این که یکی از پسرهایش که از تهران برای ملاقات مادر به روستا آمده بود برای او رنگ و کاغذ خرید. و از همان روز تا پیش از مرگ، مکرمه به شکل خستگی ناپذیری نقاشی کرد.
مکرمه در باره نقاشی هایش گفته است: تا چهار سال تنها شب ها نقاشی می کردم و هر وقت میهمان ناخوانده ای سر می رسید سریع همه وسایلم را قایم می کردم .... چون به نظر آن ها کاغذ و رنگ و قلم به چه درد یک کشاورز می خورد؟. من همیشه کاری برای انجام دادن دارم، در خانه هم کار می کنم هم نقاشی. هیچ وقت بیکار و بیهوده زندگی نکرده ام، حتی مثل بقیه خانم ها، عادتی به خواب ظهر ندارم.
در حال حاضر تمام خانه مکرمه پر است از نقاشی هایی که هر کدام حکایت از قصه های تلخ و شیرین برگرفته از قرآن، انجیل و زندگی خودش دارند. یکی از ماجراهایی که در تعداد زیادی از نقاشی های این هنرمند به چشم می خورد اعتراض همیشگی او به ازدواج اجباری و همسر چهارم مردی میانسال شدن در سن پایین است .نخستین نمایشگاه مکرمه در سال 1374 در گالری سیحون بر پا شد و پس از آن هر سال چنین نمایشگاه هایی را در همان گالری برگزار می کرد . در سال 1384 نمایشگاه نقاشی او در لس انجلس بر پا شد .
مکرمه قنبری در سال 1307 در روستای دریکنده استان مازندران به دنیا آمد و در 02/08/1384 از دنیا رفت. او هنرمندی بود که نه خواندن و نوشتن بلد بود و نه تعلیمات هنری دیده بود و کسی بود که برای دلش نقاشی می کرد و به تعبیری یک نقاش خودآموخته بود. درست مثل هانری روسو فرانسوی که در اوایل قرن بیستم به نقاشی مطرح مبدل شد. مکرمه قنبری این روزها در دنیا چهره شناخته شده ای است و قرار است کمپانی فاکس آمریکا یک فیلم سینمایی با بازی مریل استریپ به جای مادربزرگ نقاش از زندگی اش بسازد.