دیروز موقع نهار دیدم شوهرم مشغول چته. هر چی بهش میگفتم بیا ناهار حاضره. میگه باشه الان میام. رفتم تو گوشیش میگم با کی چت میکنی. دیدم خانم فرزانه نمیدونم چی چیه. گفتم این کیه میگه خانم یکی از دوستام. البته خانم آون موقع آن نبود. شوهرم فقط داشت جواب میداد. منم گفتم چیکار داره. میگه هیچی. میخواد بدونه چطوری بیاد کانادا. گفتم باشه. بعدش اومدم سر سفره و بعد از دو سه دقیقه هم شوهرم اومد