2733
2739
عنوان

توانمند سازی زنان

| مشاهده متن کامل بحث + 152 بازدید | 21 پست

اولین باری که احساس کردم به خاطر جنسیتم قضاوت شدم یازده ساله بودم

خونه همسایه مون مراسمی بود که ما هم دعوت بودیم

خواهر دومم تازه به دنیا اومده بود و حالا مادر من سه فرزند دختر داشت

خانم مسنی سمتم اومد و بدون هیچ مقدمه ای دستی به سرم کشید و گفت داداش نداری؟عیب ندارررررررره

دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم

هنوز احساس اون روزم رو خاطم هست

کمی گیج شده بودم 

سوالای زیادی اومد تو سرم

داداش نداشتن مگه عیبه؟

چرا این خانم داشت منو دلداری میداد انگار

چرا نگاه مادرم آزردست؟؟

دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من یک مادر هستم

دو فرزند دختر و پسر دارم

و هر روز اطرافم با موارد ریز و درشت زیادی مثل تجربه یازده سالگیم برخورد دارم

با این فرق که من الان در آستانه نزدیک شدن به چهل سالگی تجربیات و توانمدی های زیادی برای مدیریت این امور دارم

دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم
2731

یک بار همکارم بهم گفت ببین من با همه حرفات موافقم و با پوست و استخون درکشون میکنم اما میترسم اگه بیشتر از این مجذوب حرفات شم زندگی متاهلیمو از دست بدم!

من چند دقیقه ای مبهوت بودم

ولی وقتی سعی کردم احساس صادقانه اش رو درک کنم دستمو رو شونه اش گذاشتم و گفتم منو ببین 13 ساله ازدواج کردم دو تا بچه دارم عالیترین رابطه رو در بین اطرافیانی که میشناسی با همسرم دارم من و همسرم عاشق زندگی و بچه هامون و خونواده ای که تشکیل دادیم هستیم 

 ولی شک نکن اگه من این شناخت و توانایی رو از مدیریت این امور نداشتم هرگز نمیتونستم الان با تو از رضایت زندگی وروابطم بگم

اتفاقا قراره این موضوع در جهت رشد تو و زندگیت باشه نه هرگز در راستای تخریبش

که اگر خدای نکرده مشکلی هم برای زندگیت پیش بیاد به خاطر توانمند شدن تو نخواهد بود 

دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم

به همکارم گفتم اگه من در این مسیر رشد نکرده بودم

زندگیم جایی نابود میشد که مادر همسرم به خاطر خبر دختر دار شدنم(بچه اولم) زیر سرم رفت

زندگیم جایی نابود میشد که با عدم شناخت از حقوقم سالها با بغض و کینه روابط ناسالمی رو با همه از همسرم گرفته تا همه اطرافیانم میساختم و روزی این بغض میترکید که من هم توانایی توضیحش رو نداشتم و مقصر و دمدمی لقب میخوردم

دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز