2737
2734
عنوان

به همدلی های زنانه تان نیازمندم...

10397 بازدید | 230 پست
چهار سال چشم انتظاری کم نیست.
چهار سال پنهانی درد کشیدن و غصه خوردن کم نیست.
چهار سال دکتر رفتن و داروهای رنگ و وارنگ خوردن کم نیست...
دلم می خواست جار میزدم در شهر:
تمام دوست و آشناهایی که دائم از ما سراغ بچه می گیرید. بعضی هایتان دلسوزید و بعضی هایتان دل را می سوزانید ما دلمان بچه می خواهد اما خدا هنوز صلاح نمیداند!

نمی شود در شهر فریاد زد.
نمی شود قصه ی غصه ها را برای هر کسی روایت کرد.
به قول مادربزرگم : دوست غمگین میشود و دشمن شاد!

حرف ها سر دلم مانده بود.
خانه ای ساختم.
کوچک و دنج و آرام.
اسمش را گذاشتم "خط دوم کم رنگ"
قصه ی غصه هایم را توی خانه ام روایت می کنم.
شما که همدردید، شما که درد آشنایید، شما که مهربانید و دلم را نمی سوزانید، مهمان خلوت خانه ام شوید و بخوانیدم...
قدم تک تکتان روی چشم های من...

http://www.khattedovom.blogfa.com
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
http://khattedovom.blogfa.com/post/2

احتمال ها به دنیا می آیند...

خانم چاق خوشگلی که نوزاد چند روزه اش را با کریر گذاشته بود کنارش و یک دسته گل بزرگ برای خانم دکتر آورده بود با همین هل ها مادر شده بود.

شاد بود و با حرف هایش یک مشت امید شیرین، شبیه نقل های ریز رنگی، پاشید روی دلم.


رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
سلام میدونم که مطمئنی حتما حکمتی هست . ان شا ا... به وقتش همه مادر میشن چه فرقی میکنه بچه خودت یا کس دیگه مهم بزرگ کردنشه
خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
http://khattedovom.blogfa.com/post/3

آنجا هوا کم نمی آوردی...

پ.ن: آنجا خانم های باردار معصوم زیاد بودند. اصلا لازم نبود هی سر بچرخانی و به راه رفتن و نشستن خانم ها خیره بشوی. لازم نبود زل بزنی توی چشم هایشان تا شاید ته ته نگاهشان حاملگی را پیدا کنی. همان شکلی که بی بی جان ها پیدا می کنند و محکم می گویند: حامله اس، از چشمهایش پیداست!

لازم نبود برای اینکه کلافه نشوی و نا امیدی پنجه اش را دور گردنت حلقه نکند، خودت را گول بزنی که این یکی حتما حامله است وگرنه دستش را این شکلی به کمرش نمی گرفت!
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
از صمیم قلب برات ارزو میکنم خدا بهت یه نی نی ناز و سالم هدیه کنه انشالله
خالق من "بهشتی " دارد .نزدیک.زیبا و بزرگ و "دوزخی" دارد به گمانم کوچک و بعید...ودر پی دلیلیست که ببخشد ما را..گاهی به بهانه یک دعا در حق دیگری...شاید امروز آن روز بی دلیل باشد...!
http://khattedovom.blogfa.com/post/4

شفاخانه ی انتظار!

پ.ن: با من اگر بود تابلوی سردر ساختمان را که درشت و خوانا رویش نوشته "مجتمع تخصصی درمان بیماری های زنان و نازایی" می کندم و به جایش یک کاشی بزرگ فیروزه ای سفارش میدادم، پر از نقش و نگار، که وسطش نوشته باشد "شفاخانه ی انتظار مـــادری"

پ.ن: دلمان فقط به این خوش است که همیشه و هر لحظه بین راهرو های این ساختمان قدم میزنی، توی تمام اتاق هایش سرک می کشی، جواب آزمایش ها و سونوهای همه مان را یکی یکی چک می کنی و حواست به نسخه هایی که هربار یکی از دکترها برایمان می نویسد هست.
توئی که "اسمت دواست و ذکرت شفا"...
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
http://khattedovom.blogfa.com/post/5

اسپرم های شیطان طناب زن!

اسپرم ها تعدادشان زیاد بود، اندازه ی جمعیت یک کشور چهل و چند میلیونی شاید!

شکل ظاهریشان هم ایرادی نداشت، یعنی سر و دم و گردنشان به هم وصل بود و خوش قد و بالا هم بودند ولی حرکتشان درجا بود. از حرف های دکتر به این نتیجه رسیدم که عشق طناب زنی دارند و ایستاده اند سرجایشان و یکریز طناب میزنند!

حتی تصور چنین جمیت طناب زنی آدم را به وجد می آورد! دوست داشتم یک سوت بلند کشدار بزنم و بگویم : حرکـــت!!!

و بعد خانواده ی عظیم اسپرم هایمان طناب هایشان را بیندازند زمین و مثل دونده های دوی ماراتن شروع به دویدن کنند.
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
2740
http://khattedovom.blogfa.com/post/6

رحمم را به آتلیه می برم!

پ.ن: آنقدر مهربان و عادل هست که حتی شده یک تکه از زمین کلنگی بهشتش را بگذارد برای زیر پای زنهایی که خودش نخواسته مادر صدایشان کنند! زن هایی که درد کشیده ه اند و صبوری آموخته اند...
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
عزیزم وبلاگتون دارم میخونم از صمیم قلبم از نه قلبم برات دعا کردم ایشالا به زودی بیای خبر نی نی دار شدنت رو به ما بدی اشک واقعا توی چشمام جمع شده
بنیتا عزیز دل مامان و بابا یک ساله شد ... خدایا صد هزار مرتبه شکرت
مرجان جان
نگاری جان
سپیده مامان ماهان جان
زندگی آرام جان
آماتیس جان
مامان دخملی جان
گندم بانو
خوش آمدید و قدمتان روی چشم...
رَبِّ لَا تَـــــذَرْنِی فَـــــرْدًا وَأَنـــــتَ خَیْــرُ الْوَارِثِیــــــنَ...وبلاگ کوچک نقلی ام را آب و جارو کرده ام، قدمتان به روی چشم.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687