درست میگین شما... ولی به اینم فکر کنین که اون الان توی شرایط سنی خوبی نیست... توی حساسترین دورانه... دوران بلوغ... مسلمه که اخلاقش عوض میشه... شما باید با تدبیر خودتون کمکش کنین این دورانو پشته سر بزاره... چون دورانیه که شخصیتش شکل میگیره
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
من
اين دوره ها ب بچه ها خيلي فشار مياد سعي كن دركش كني
من خودمم با مامانم خيلي دعوا داشتم اما الان طاقت دوري از همو نداريم
عزیزم دخترمنم ۱۲ سالشه یه وقتایی حاضرجوابی می کنه وقتی براش توضیح میدم میفهمم اصلا متوجه جرف وبرخوردش نشده سن خاصیه سعی کن باهاش دوست باشی حرف هاش رو باهات بزنه همسرتونم وارد بحثاتون نکنید
ای جانم.
عزیزم. دخترت تو سن بلوغه. مطمین باش نه تو ازش متنفری نه اون از تو.
فقط این سن خیلی حساسه و بچه ها تو این سن خدای غرور هستن.
برو باهاش حرف بزن. از دلش در بیار. اما جوری نباشه که فکر کنه همش حق با اون بوده
خدا به داد من هم برسه😃 من هم دختر دارم با وجودی که چهار سالهش وحشتناک مغرور و لجبازه و زبونش دویست متره
دقیقا عین من،،،، ولی من اصلا قهر نمیکنم باهاش،،،، یعنی احازه نداره صداش بالا ببره،،، تو خیلی مسائل هواش دارم،، لباس بروز و گرون بیرون رفتن،،،، ولی مسائل تربیتی کوتاه نمیام و پدر ش و من هم سو هستیم،، پدرش اگ من بهش حرفی بزنم باهاش حرف میزنه،، چند وقت فهمیدم پدرش حتی در مورد بکارت و اینها هم باهاش حرف زده،، میگ مامان بابا وقتی منو میبره بیرون یا داداش رو کلاس میزاره تو ماشبن برامون هر بار ی موصوغ، خخخ،،،، تنم یخ کرد ولی بعد گفنم بهتر چون من روم نمیشد
نرو دنبالش بذار خودش بیاد سمتت. حاضرجوابی کرده و باراولش نیست دفعه قبل شما رفتید این باربذار اون بیاد
آشتی نکن.من الان 19 سالمه.13 سالم که بود مامانم هرچقدر زبون درازی میکردم بهش خودش میومد آشتی میکرد باهام.منم رفته بودم تو این فاز که هرچقدر پرو بازی دربیارم مامانم باز میاد باهام اشتی میکنه و دفعه بعد بیشتر پرو بازی درمیاوردم و قهرامو طولانی میکردم چون میدونستم مامانم بالاخره میاد اشتی میکنه.دیگه مامانم جذبه نداشت برام انگار حساب نمیبردم ازش.بعد یه مدت مامانم دیگه نیومد باهام آشتی کنه و حسابی جدی شد منم آدم شدم ❤😐
باید با زبون بری جلو من تو سن ۱۶ سالگی داشتم زندگیموخراب میکردم پدرم باهام طرح رفاقت ریخت همه چیمو ب اون گفتم راهنماییم میکرد منم ب خاطر بابام از عشق جوونی گذشتم الان ک فک میکنم چ بیشعور بودم شکر خدا بابام عاقل بود و قبل اینکه من منحرف بشم منو با زبونش کشید کنار
ممنون از پست و دلگرمی دادنت عزیزم
دیگه گفتی برو مجبورم برم الان میرم 😁
از صبح کز کرده و ازاین گوشه به اون گوشه میره ازعصری هم رفته خوابیده گناه داره وقتی آشتیم یه دقیقه نمیتونه حرف نزنه 😁
ممنونم
خدا دخترگلتو برات حفظ کنه 🌹
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
