2733
2734

سلام

برای شهریه دانشگاه شبانه قبلا دانشگاهها وام می دادن.

هنوزم همین طوره؟

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام
اره میدن 

ممنون

شما جدیدا خبر داری؟

تغییر نکرده؟

قبلا 3ترم وام می دادن که تقریبا به اندازه 80 درصد شهریه بود.

بازپرداخت هم بعد از اتمام تحصیلات،به صورت قسطی

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

فهرست

فصل اول :  3

فصل دوم:  6

فصل سوم:11

فصل چهارم:14

فصل اول:کلیات

سوال:

 بازتاب حادثه غرانیق در منابع اولیه تا چه حد صحت دارد؟

فرضیه :

حادثه غرانیق توسط مشرکان مکه برای بازگرداندن مسلمانان از حبشه جعل شده است.

کلید واژه ها:

 افسانه , القائات شیطانی, حبشه ,هجرت,غرانیق

واژگان عملیاتی:

غرانیق : جمع غرنوق یا غرنیق است به معنی یک نوع مرغ آبی یا جوان خوش رو . در حادثه قرآنی این کلمه به معنی پروردگار و آفریدگار آن به کار رفته است. برخی غرنوق را لک‌لک، بوتیمار (غم خورک) نیز معنا کرده‌اند. از این رو این آیات را غرانیق می‌نامند که به گمان اعراب بت‌ها، مانند پرندگان، به آسمان عروج می‌کنند و برای پرستندگان خود شفاعت می‌نمایند

طرح مسئله :

در سیره های مختلفی که در مورد پیامبر نگاشته شده است و حوادثی ذکر شده که گاهی تشخیص واقعی یا افسانه‌ای بودن آنها دشوار است .

یکی از این حوادث حادثه غرانیق است. این که پیامبر قادر بر تشخیص وحی از القائات شیطانی نیست ما را در مورد سایر آیات قرآن نیز متزلزل می سازد؛ از این رو بررسی این حادثه اهمیت می‌یابد.

 در منابعی مانند سیره ابن اسحاق یا تاریخ طبری که از منابع اول به حساب می آیند می بینیم که این حادثه بازتاب داده شده است. با وجود آنکه در منابع اولیه هم بازتاب داده شده است اما چون این جریان باعث زیر سوال رفتن می‌گردد بررسی آن  مهم به نظر می‌رسد و امکان عدم صحت به وقوع پیوستن این موضوع وجود دارد.

این مهم را در کتاب سیره ابن هشام ترجمه فارسی سیرت رسول الله بررسی می‌کنیم

ابن هشام حادثه غرانیق را در سیره خود ذکر نکرده در حالی که در سیره ابن اسحاق این موضوع ذکر شده از آنجا که ابن هشام روایت های ابن اسحاق را گزینش کرده و عنصر عقل را در گزینش روایت‌ها دخالت داده است به نظر می رسد ابن هشام حادثه غرانیق را خلاف واقع یافته و ذکر آن در سیره خود خودداری نموده است

چکیده

در این مقاله به بررسی حادثه ی غرانیق در سیره ی ابن هشام می پردازیم.در سیره ی ابن هشام از این حادثه صحبتی به میان نیامده.

از انجاکه ابن هشام عنصر عقل را در گزینش روایات دخالت می داده؛صحت وقوع این واقعه را بررسی می کنیم  و متوجه می شویم طبق دلایل عقلی و نقلی بسیاری قطعااین حادثه هیچ گاه در تاریخ اسلام رخ نداده و مشرکین برای بازگرداندن مسلمانان مهاجز این شایعه را ایجاد کردند

پیشینه پژوهش

مقاله :بازخوانی و نقد یک افسانه تاریخی در مورد رسول خدا صلی الله علیه

نویسینده : محمدجوتد پیرمرادی

خرداد و تیر 1386 شماره 68

 در این مقاله نقد حادثه غرانیق اتفاق افتاده به طور کلی اما در مقاله پیش رو و حادثه قرآنی با توجه به من سیره ابن هشام و در واقع سیره ابن اسحاق پرداخته شده است.


مقاله: آیات شیطانی کتاب جدید و جنجال برانگیز سلمان رشدی
مرتضی بزرگ زاد

اذر 67 جلد 57

این مقاله به کتاب آیات شیطانی می‌پردازد برداشتی که در این کتاب از حادثه غرانیق ارائه شده را نقد می‌کند میکرد مقاله بیشتر نقد کتاب است تا نقد حادثه در مقاله پیش رو نقد حادثه غرانیق در منبر مورد نظر بررسی می شود

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

فصل دوم

اگر به طور خلاصه بخواهیم حادثه غرانیق را بررسی کنیم می توانیم به این صورت بیان کنیم که حادثه غرانیق این معنی است که حضرت محمد صلی الله بت‌های مشرکان را ستایش کرده است

وقتی پیغمبر(صلی الله علیه وآله) دید قریش از او گریزانند، آرزو کرد که کاش آنچه موجب این تنفر شده است بر وی نازل نمیشد. یک روز که در خانه کعبه نشسته بود، سوره نجم را خواند، همین که به آیه أفرأیتم اللاّت والعزّی وَمَناةَ الثالثةَ الأُخری رسید، شیطان به خاطرش انداخت که بگوید: (تلک الغرانیق الأولی، مِنها الشفاعَةُ تُرتَجی.) آنگاه سوره را تا پایان خواند و سجده کرد; مردم هم سجده کردند.

تنها ولید بن مغیره یا سعید بن عاص که پیری ناتوان بود، کفی خاک برداشت و بر پیشانی گذاشت. مشرکان از گفته پیغمبر خشنود شدند و گفتند: ما هم میدانستیم خدا میمیراند و زنده میکند و روزی میدهد; ولی خدایان نزد او میانجیگری میکنند. حالا که آنها را در خدایی شریک خواندی، ما با تو هستیم.
پیغمبر از این گفتار متأثر شد و به خانه رفت. شب که جبرئیل نزد وی آمد و او سوره را خواند، جبرئیل گفت: «من این دو جمله را نیاوردهام! در این صورت، به خدا افترا بستهام؟!»
آنگاه، خدا این آیات را بر او نازل کرد:
واِن کادوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الّذیأوحینا اِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَاِذاً لاتَّخَذُوک خلیلا. ولَوْلا أَنْ ثَبَّتْناکَ لقد کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیهم شیئاً قلیلا. اذاً لأذَقْناکَ ضِعْفَ الحَیاةِ وضِعْفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیر()
مهاجران که در حبشه بودند، وقتی شنیدند مشرکان تسلیم شدهاند، گفتند: «هرگاه ولید بن مغیره و سعید بن عاص به پیغمبر گرویده باشند، دیگر چه کسی باقی مانده است؟

حال که چنین است، چرا در غربت بمانیم؟ و از زن و بچه خود دور بخوابیم؟!» اینجا بود که دستهای از آنها برگشتند; همین که نزدیک مکه رسیدند، به سواری از طایفه کنانه برخوردند و از او پرسیدند: از قریش چه خبر داری؟

جواب شنیدند: هیچ! محمد خدایان آنها را به نیکی یاد کرد، آنها هم تسلیم شدند ولی محمّد دوباره برگشت، آنها هم دشمنی را از سر گرفتند. وقتی من بیرون آمدم قریش و محمّد به حال دشمنی بودند.
مهاجران پس از اطلاع از چگونگی واقعه، مشورت کردند که باید چکار کنند؟ آیا هنوز که دشمن از مراجعت آنها اطلاع پیدا نکرده، بازگردند یا به شهر بروند و اوضاع را از نزدیک ببینند؟

در همان جلسه تصمیم گرفته شد که باید برای به دست آوردن اطلاع دقیق، وارد شهر شد. ضمناً هر کسی هم از خویشاوندان و بستگان خود دیدن کند. ورود این عده به مکه، در شوال سال پنجم بعثت بود (البته خوانندگان نباید فراموش کنند که عثمان نیز جزء این دسته بوده است). وقتی مهاجران دیدند فشار کفار قریش بیشتر شده، از پیغمبر اجازه خواستند که دوباره برگردند. پیغمبر هم به آنها اجازهداد».()

 ـ «اینان خدایان نخستین هستند; از اینها باید امید میانجیگری داشت.»
 ـ میخواستند از آنچه به تو وحی فرستادهایم، تو را بفریبند تا بر ما، به دروغ چیزی بندی; اگر نبود که تو را استوار ساختهایم، اندکی بدانها میل میکردی; این هنگام دوچندان شکنجه در زندگی و مردن به تو میچشانیدیم و برای خود یاوری نمییافتی. اسری: 75ـ73
 ،.اما حادثه غرانیق چیست طبق آنچه در منابع تاریخی به دست آمده پیامبر همواره نگران جدایی قریش از ایشان بود و دوست داشتن رابطه خوبی با برش برقرار سازد و همواره از نوع وضعیت و ارتباط خود با قریش ناراحت بود و دعا می کرد خداوند به وسیله ای ارتباط میان ایشان را استوار سازد

 روزی پیامبر در کنار کعبه نشسته بود در حالی که تعدادی از افراد قریش هم در کنار ایشان بودند در این هنگام آیاتی از سوره نجم بر ایشان نازل شد پیامبر آیات را در میان قریش تلاوت کردند
« و النجم اذا هوی ، ما ضل صاحبکم و ما غوی ، و ما ینطق عن الهوی ، ان هو الا وحی یوحی ، علمه شدید القوی ... »
تا رسید به آیه افرایتم اللات والعزی ، و مناة الثالثة الاخری ... که شیطان در این میانه دخالت نمود و بدون آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شود ، به او القا کرد : « تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی »

سپس بقیه سوره را ادامه داد .
مشرکان به آیات گوش می دادند تا به اینجا رسید که وصف الهه ها رابطه‌ای آنان را بیان می‌کردو در مورد بت ها با خوبی صحبت می‌کرد مشرکان از شنیدن این آیات بسیار خوشحال شدند نسبت به مسلمانان حس دوستی پیدا کردند و خود را علاقمند به دوستی و همکاری با مسلمانان نشان دادند

 خیلی از این جریان خوشحال بودند و این شادی و این حس نزدیکی را به مسلمانان انتقال دادند و بین آنها رابطه دوستی و محبت ایجاد شد مشرکان بین خود و مسلمانان همدلی و وحدتی احساس کردند و تصمیم گرفتند با آنها رابطه دوستانه تری داشته باشند مسلمان ها هم این جریان را به فال نیک گرفتند و از این تصمیم مشرکان استقبال کردند بنابراین فضای دوستی بین مشرکان و مسلمانان به وجود آمد و ارتباط آنها با یکدیگر صمیمی تر برگشت


در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

 این خبر به حبشه رسید مسلمانان حبشه متوجه دوستی مسلمانان و مشرکان شدند و فهمیدند مشرکان مکه مسلمان شده اند و اشراف مکه مشکلی با مسلمانان ندارند و به آزار آنها نمی پردازند در نتیجه باقی ماندن خود در حبشه را بیهوده دیدند زیرا آنها به خاطر آزار و اذیت مشرکان به حبشه مهاجرت کرده بودند برای اینکه از آزار آنان در امان باشند و بتوانند به راحتی به اسلام پایبند باشند اما اگر به واقع مشرکان مکه مسلمان شده باشند و رابطه خوبی ما مسلمانان داشته باشند و به تعقیب و آزار مسلمانان نپردازند چرا باید مسلمانان مهاجر دور از خانواده زندگی و اقوام خود به سر برند

دلیلی برای باقی ماندن در حوزه وجود نداشت پس آنان تصمیم به بازگشت بشه و برگشت نزد دوستان خانواده و سرزمین خود گرفتند

پیامبر بسیار از اینکه قریش با او هم فکر نیست ناراحت بود و دوست داشت با آن رابطه نزدیکتری داشته باشد اشراف مکه هم به او می‌گفتند چون اشراف طرفتون نیستند و مشتی فقیر و بی چیز از افراد اطراف تو را گرفته‌اند برش تمایلی به بودن با تو ندارند اگر اشراف و عده ای از ثروتمندان با تو همراه شوند قطعاً به سمت تو تمایل پیدا خواهند کرد و نسبت به تو دوستی و صمیمیت بیشتری احساس خواهند کرد و با تو بیش از الان همکاری خواهند نمود و دید منفی آنها نسبت به تو برطرف خواهد گشت

پیامبر بیشتر از همه یعنی مشترکان و مسلمانان از جریان اتفاق افتاده خوشحال بود و از اینکه بین مسلمانان و مشرکان وحدت و همدلی حاصل شده بود بسیار ابراز شادمانی می نمود
شب هنگامی که پیامبر به منزل بازگشت جبرئیل بر ایشان نازل شد و از ایشان خواست سوره نازل شده را تلاوت کند هنگامی که پیامبر سوره را تلاوت کردند و به آیه مورد نظر رسید ناگهان جبرئیل با صدای بلند فریاد زد ساکت باش این سخنان چیست که می گویی. در اینجا پیامبر تازه متوجه شد که این آیاتی که بر زبان آورده است آیات قرآن نبوده و این فریب ابلیس بوده است

بسیار ناراحت شد و با خود می گفت وای بر من سخنانی را گفتم که خدا نگفته بود من بر خدا دروغ بستم چه. بدبختی و مصیبت بزرگی
پیامبر به جبرئیل گفت کسی که این دو آیه را برای من آورد چهره به چهره شبیه تو داشت اما جبرئیل گفت هرگز چنین چیزی نبوده است و هرگز چنین سخنی را بیان نکرده است
بعد از این صحبت ناراحتی پیامبر بسیار بیشتر از این شد در ادامه از این صحبت شده که پیامبر بسیار ناراحت و خجالت زده بود و خداوند  ایشان عرضه داشت که شیطان می‌خواهد پیامبر را بفریبد ولی خداوند القائات شیطان را بی اثر می کند در اینجا پیامبر خوشنود شد

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

فصل سوم

بررسی صحت حادثه غرانیق نکته جالب توجه در این حادثه اینجاست که در ابتدای آیه ابتدای سوره آیاتی آمده که بر عدم اثرپذیری پیامبر از هوا و هوس سخن گفته در این آیات پیام بیان شده پیامبر هرگز از روی هوا حرفی نمی زند و فقط آیات وحی را بیان می نماید

خداوند در این آیات یعنی در آیات ابتدایی این سوره بیان می کند که پیامبر هرگز از روی هوا و هوس سخن می‌گوید و اغوا نمی‌شود و القائات شیطانی بر روی ایشان اثر نمی گذارد و هرچه پیامبر می گوید جزوه و کلام خدا نیست اگر آنچه در جریان حادثه غرانیق بیان می شود واقعا اتفاق افتاده باشد در واقع آیات ابتدایی این سوره تکذیب می شود که مخالف با کلام خداست و شیطان هرگز توانایی این را ندارد که اعتبار کلام خدا را زیر سوال ببرد

دلیل دیگر برای رد این حادثه آنجاست که سوره کافرون پیش از این سوره نازل شده بود و نزول این سوره در زمانی بود که غریب و مشرکان مانند امیه و غیر از پیامبر خواستند تا مسلمانان و مشرکان خدایان یکدیگر را بپذیرند و پرستش کنند یعنی هم مسلمانان بوده آن را بپذیرند هم قریش و مشرکان خدا را هم در کنار بت ها بپذیرد و خداوند پاسخ روشن و محکمی به آنها داد و سوره کافرون را نازل کرد بدین معنی که هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد چگونه می توان تصور کرد بعد از نزول سوره کافرون و اتمام حجت خداوند باز پیامبر موافقت با بت های مشرکان را از طرف خداوند بداند و از آن خوشحال شده و آن را اعلام نماید

در خود قرآن بیان شده که در تمام طول تاریخ بشر هیچ کس نخواهد توانست به قرآن ضربه‌ای وارد کند و تحریف در آن پدید آورد با این حال چگونه می توان پذیرفت شیطان که رانده شده درگاه خداوند هست توانسته باشد چنین عملی را انجام دهد

در این داستان بیان شده مشرکان با شنیدن این دو آیه ارتباط با نزدیکی بابت ها و پذیرش الهه‌های آنان را بیان می‌کند نسبت به پیامبر نرم شدند و تصور کردند پیامبر بود های آنان را پذیرفته است در صورتی که چنین چیزی ممکن نیست چون در آیات قبلی این سوره تماماً به ردبت های آنها پرداخته شده و در مورد آنان و عقاید آنان بسیار بد گویی شده

خیلی ساده اندیشانه است اگر بگوییم آنها تمام این آیات را نادیده گرفتند و تنها با دو آیه تصور کردند که پیامبر با عقاید آنان و بت های آنان موافق استضمن اینکه دشمنی میان پیامبر و اشراف به قولش دشمنی ریشه داری بود سال ها بین آنها اختلاف ایجاد داشت و آنان تصور می کردند پیامبر استقلال و موجودیت آنها را به خطر انداخته و از هر راهی برای آزاد پیامبر و بازگرداندن ایشان از مسیر خود اقدام می کردند

چطور ممکن است با شنیدن دو جمله ضد و نقیض از پیامبر به یک بار دست از تمام کینه و دشمنی خود برداشته و اظهار نزدیکی با پیامبر نمایند و تمام مشکلات به وجود آمده است پیامبر را به فراموشی بسپارند

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام
2740

فصل 4

نقد درونی: برخی از محققان می‌گویند حادثه قرآنی واقعیت دارد و دلیل وقوع چنین واقعی این است که پیامبر تمایل داشتند میان مسلمانان و مشرکان صلح برقرار کند و ممکن است خود پیامبر از و از این گونه تلاوت کرده باشند تا بین مسلمانان و مشرکان دشمنی‌ها را از بین ببرند یعنی حادثه قرآنی قطعا این اتفاق افتاده است زیرا در غیر این صورت مسلمانانی که از فشار و آزار مشترکان به پناه برده بودند بعد از زندگی می‌کرده‌اند هرگز به مکه باز نمی داشتند

البته این دلیل قابل قبولی برای اثبات وقوع این حادثه نیست زیرا ممکن است مشرکان و خود این شایعه را ساخته باشند مانند اخبار دروغی که امروزه و در زمان صدر اسلام هم بسیار اتفاق می افتاد و بازگشتن مسلمانان به حبشه ن احتمال را قوت می بخشد که این خبر در آن روزگار اتفاق افتاده بود و چنین خبری به آنها رسیده بود زیرا با وجود فشار و شکنجه که در مکه انتظار و مسلمانان بود خبری به‌جز مسلمان شدن مشکان من که نمی توانست آن را به گشت طراحی کند آنان را برای بازگشت طراحی کند

بنابراین خبر از رسیدن به چنین حادثه ای به مسلمانان به حبشه به نظر می‌رسد که صحت داشته باشد اما اصل حادثه به دلایلی که بیان کردیم محل اشکال است و به نظر می‌رسد مشرکان مکه خود چنین خبری را جلب کردند تا به گوش مسلمانان به حبشه برسد و آنها را به مکه باز به معنای جوان سپید زیباروی نیز به کار رفته‌است. ، نزدیکی معنایی داردمسلم و بخاری علمای بزرگ اهل سنت که هم عصر با طبری بوده‌اند هیچ اشاره‌ای به وجود چنین داستانی نکرده‌اند.

 سجده کردن، مسجد و امثال آن‌ها که در ذیل داستان غرانیق آمده در دوران حضور مسلمانان در مکه وجود نداشتند.

سوره نجم در سال ۲ بعثت نازل شده‌است ولی این داستان بگفتهٔ راویان در سال ۵ بعثت اتفاق افتاده‌است.

طبری مطلب را به گونه‌ای آورده که داستان غرانیق (از سوره مکی نجم) روز اتفاق افتاد و آیه ۵۳ سوره حج همان شب نازل شد. حال آنکه سوره حج مدنی است و فاصله بین نزول دو سوره نجم و حج حداقل نقد درونی در این جریان آیه های قرآن صحبت می کند بیان می‌کند پیامبر در دریافت وحی دچار خطا شده و شیطان توانسته مطلق مورد نظر خود را به عنوان آیه قرآن به او القا کند

 یعنی پیامبر مو را از خطا هوس و اشتباه نیست و ممکن است در دریافت وحی دچار خطا شود در صورتی که در آیات ابتدایی این این سوره بیان شده که پیامبر عاری از هرگونه هوا و هوس هست و هرگز دچار لغزش و اشتباه نشده و آیاتی که بیان می کند تا آنها مطالب و سخنان خداوند است که توسط جبرئیل امین ایشان نازل شده است و پیامبر هرگز گمراه و منحرف نشده است در آیات ابتدایی سوره یعنی سوره نصر خداوند سوگند یاد کرده که پیامبر هرگز گمراه و منحرف نشده در آیات بعد های خداوند به نقد اعتقادات کافران و مشرکان پرداخت و بوده‌ای آنها را زیر سوال می‌برد به طور اختصاصی لات،منات و عزی

 در آیات دیگر این سوره همچنین خداوند این اعتقاد مشرکان که بت ها دختران خداوند هستند را زیر سوال می‌برد در نتیجه این قابل پذیرش نیست که خداوند در آیاتی اعتقاد به فرزند خدا بودن بتها را زیر سوال برده باشد و پیامبر را عاری از خطا و انحراف داند ادارات قابل پذیرش نیست که پیامبر چنین تصوری در مورد خداوند داشته باشد که در آیاتی مشرکان را به دلیل پرستش اتاق ها که آنها را دختران خدا می داند سرزنش کند و بعد در همان سوره در ادامه تعدادی از بت‌ها را عزیز محترم و شفیعی بداندد

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

در ادامه نقد درونی یک ماجرا به این نکته بر می خوریم که چگونه مسلمانان مهاجر حبشه به سرعت این جریان را شنیدند و پذیرفتن لمانانی که از شدت آزار و فشار همین مشرکان را مجبور به ترک خانه خانواده و دیار خود شده بودند چگونه به این سرعت باور کردند که خطری از آنها به مشترکان آن را تهدید نمی‌کند و رفتار مشترکان و روابط مشترکان با آنان به کلی دگرگون گشته چطور امکان دارد مسلمانان پس از شنیدن این خبر برای بازگشت به مکه اقدام کردند و جان خود را به راحتی به مخاطره انداختندمسئله دیگر تفاوت روایت های متفاوت این ماجرا در منابع مختلف است نکته دیگر اینکه اگر واقعاً اتفاق رخ داده در چه زمانی این آیات نسخ شدند اگر همانطور که در روایت های زیادی گفته شده همان شب این آیات نسخ شد و پیامبر متوجه اشتباه خود گشت آیا خبر نسخ آیات به مسلمانان مهاجر نرسید یعنی آیا خبر آیات و جریانات بعدی به سرعت به مسلمانان رسید اما خبر نسخ آیات تا هنگام رسیدن آنان به مکه به آنها نرسید زیرا اگر طبق این روایات همان شب این آیات نسخ شده باشد طبیعتاً باید خبر نصف شدن آنها نیز به همان سرعت نزول آیات به مسلمانان مهاجر رسیده باشد یا حداقل با کمی تاخیر اما تا زمان رسیدن آن به نزدیکی مکه گویان متوجه این موضوع شدند و یا اینکه نسخ این آیات یک ماه بعد صورت گرفته یعنی در طی این یک نوع پیامبر همان آیات اشتباه القا شده از سوی شیطان را تلاوت می کردند و خود پیامبر وسایر صحابه و مومنان متوجه این اشتباه نشده بودند

نقد بیرونی
بین آیاتی که در این روایت مورد بحث قرار گرفته شده تفاوت زمانی معناداری وجود دارد که آیاتی که در این جریان ادعا می‌شود در یک شبانه روز نازل شده سوره نحل سوره مکی و سوره کهف سوره مدنی است قابل پذیرش نیست که سوره حج در این ماجرا نازل شده باشد

غرانیق نقد دیگری که از لحاظ بیرونی به این جریان وارد است این است که این جریان سند معتبری ندارد و از لحاظ سند معتبر شمرده نمی شود در هیچ یک از کتاب معتبر اهل سنت و صحاح سته صحبتی از این جریان به میان نیامده است داد

راویانی که این جریان را نقد می‌کند بسیار محدود است و در بین آنان افرادی هم وجود ندارد که خود در محل حادثه بوده باشد و کسانی که این حادثه را نقد میکنه روایت و تعریف خود را از شخص مشخصی ارائه نمی‌کند و تعیین می‌کند که این روایت را از چه کسی بر شنیدن

د محمد بن کعب قرظی از یهودیان بنی قریظه بود او از تابعین ای بود که به داستان سرایی شهرت داشت و ما درباره امویان در ارتباط بود

محمد بن قیس مدنی از دیگر راویان این جریان است اما اهل مدینه است و با درباره و موی هم در ارتباط است

نقد دیگری که از لحاظ بیرونی به این حادثه وارد است متناقض بودن این جریان با آیاتی از قرآن می باشد سوره نصر بعد از جریاناتی نازل شد  این دوران بین پیامبر و مشرکان قریش گفت‌وگوهایی صورت پذیرفت آنان پیامبر را دیوانه خواندند بعد از مدتی تصمیم گرفتند با پیامبر از راه دوستی و صلح وارد شوند به پیامبر پیشنهاد دادند مشرکان و پیامبر هر دو خدایان یکدیگر را بپذیرند یعنی پیامبر بوتهای مشترکان را به عنوان خداوند و شفیعان خداوند بپذیرد و مشرکان نیز خدای یکتا و در کنار بوته های خود بپذیرد سوره کافرون یک پاسخ قطعی و واضح و آنان داد که هرگز چنین چیزی امکان پذیر نیست بنابراین پذیرفتن این که مشرکان به پذیرش خدایانشان از سوی خداوند و پیامبر امید داشته باشند محال به نظر می رسد اینکه پس از نزول آیات کوبنده سوره کافرون آیاتی که بود های آنان را می پذیرد را امری دور از ذهن به نظر می‌رسد

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

فهرست منابع:

1. قران کریم

2. سیره ی ابن هشام

2. سیره ی ابن اسحاق

3. تاریخ طبری

4. لغت نامه دهخدا

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

عنوان : تاثیر احادیث مهدوی بر ایجاد ترس  از برپایی حکومت امام مهدی در ایران عصر حاضر

سوال احادیث مهدوی چه تأثیری بر ایجاد ترس از برپایی حکومت امام زمان عجل الله در بین عده‌ای است مردم در ایران دارد؟

فرضیه: احادیث مهدوی با خشن نشان دادن چهره حکومت امام مهدی عجل الله باعث ایجاد ترس در گروهی از مردم   نسبت به ایشان شده است

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

در مورد دوران ظهور حضرت مهدی عجل الله نظرات متفاوتی وجود دارد �ه ای معتقدند که در زمان ظهور امام مهدی خونریزی و کشتار فراوانی رخ می‌دهد اعتقاد دارند امام مهدی تمام گناهکاران را به قتل خواهد رساند بدون توجه به درجه گناه و نوع گناه به عبارتی این افراد معتقدند که پس از ظهور امام مهدی عجل الله تنها افرادی زنده می ماند که هیچ گاه مرتکب هیچ گناهی نشده باشند که شامل اکثر مردم نمی شود زیرا انسان ها معصوم نیستند و ممکن الخطا هستند بنابراین در صورت صحیح بودن این مطلب ، غیرطبیعی نیست اگر انسان افراد تمایلی به ظهور امام مهدی و برپایی حکومت ایشان نداشته باشند

گروهی دیگر معتقدند هنگام ظهور حتی به اندازه یک حجامت خون ریخته نخواهد شد حجامت نوعی خون گیری درمانی بسیار سبک است گروهی دیگر معتقدند که همواره حاکمان ظالم برای حفظ قدرت خویش با عدالت مقابله می کرده اند و همیشه در پی این بوده اند که خود حکومت را در دست بگیرند و قدرت خود را پابرجا سازند بنابراین قطعاً با حکومت عدل امام زمان مخالفت خواهند کرد و برای جلوگیری از تشکیل این حکومت فعالیت شدیدی خواهند نمود که احتمالاً منجر به جنگ هایی خواهد گشت

برای نمونه یکی از احادیث رو بررسی میکنیم

أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْكُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی‌هَاشِمٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً قَالَ: كَانَ لِی أَنْ أَقْتُلَ الْمُوَلِّیَ وَ أُجْهِزَ عَلَى الْجَرِیحِ‏ وَ لَكِنِّی تَرَكْتُ‏ُُُُُُُُُُُُُ ذَلِكَ لِلْعَاقِبَةِ مِنْ أَصْحَابِی إِنْ جُرِحُوا لَمْ یُقْتَلُوا وَ الْقَائِمُ لَهُ أَنْ یَقْتُلَ الْمُوَلِّیَ وَ یُجْهِزَ عَلَى الْجَرِیحِ؛ (نعمانی، 1422: 237، ب13، ح15)

على فرمود: مرا چنین حقى بود كه فراریان از جبهه جنگ را بكشم و كار زخمى‏ها را یک‌سره كنم، ولى این كار را به ملاحظۀ آیندۀ یاران نكردم، باشد كه اگر آنان نیز زخمى شدند كشته نشوند و از برای قائم است كه فراریان را بكشد و كار زخمى را یک‌سره كند.

روایت ابوهریره
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: عن رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْیَهُودَ فَیَقْتُلَهُمْ الْمُسْلِمُونَ حَتَّى یَخْتَبِئَ الْیَهُودِیُّ وَرَاءَ الْحَجَرِ أَوْ الشَّجَرَةِ فَیَقُولُ الْحَجَرُ أَوْ الشَّجَرُ: یَا مُسْلِمُ! یَا عَبْدَ اللَّهِ! هَذَا یَهُودِیٌّ خَلْفِی فَتَعَالَ فَاقْتُلْهُ، إِلَّا الْغَرْقَدَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرِ الْیَهُودِ؛ (شیبانی، بی‌تا: ج2، 417)
قیامت برپا نمی‌شود تا این‌که مسلمانان با یهودیان به جنگ بپردازند. سپس مسلمانان به کشتار آن‌ها می‌پردازند، به‌طوری‌که یهودیان پشت سنگ یا درخت پنهان می‌شوند؛ سپس آن سنگ یا درخت می‌گوید: ای مسلمان، ای بنده خدا، همانا این یهودی است که پشت من پنهان است؛ پس بیا و او را بکش، به جز غرقد که آن درخت از یهودیان است.
دسته دیگری از این روایات ضعیف از ابوهریره نقل شده است. از جمله مسائلی که بسیاری از علمای رجال اهل‌سنت بر آن اتفاق نظر دارند، این است که ابوهریره مدلِّس بوده و سخنی را که از دیگران می‌شنیده را به رسول خدا نسبت می‌داده است. ذهبی از بزرگ‌ترین رجالیون اهل‌سنت درشرح حال ابوهریره می‌نویسد: «قالَ یزیدُ بنُ هارونَ:سَمِعتُ شُعبةَ یَقولُ: کانَ أبوهُریره یُدلِّسُ؛ ابوهریره تدلیس می‌کرد. (ذهبی، 1405: ج2، 608)» همچنین ابن‌ابی‌الحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی نوشته است: «عَن علیٍّ أنّه قالَ: ألا ݢݢإنّ أکذَبَ النّاسِ _ أو قالَ: أکذبَ الأحیاءِ _ عَلی رسولِ الله أبوهریرهُ الدّوسی؛ از امیرمؤمنان روایت شده است که فرمود: آگاه باشید که دروغ‌گوترین مردم بر رسول خدا ابوهریره است. (معتزلی، 1404: ج4، 68)»

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

 روایت محمد بن مسلم

أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْكُوفِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ یَقُولُ‏: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا یَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَكْثَرُهُمْ أَلَّا یَرَوْهُ مِمَّا یَقْتُلُ مِنَ النَّاسِ أَمَا إِنَّهُ لَا یَبْدَأُ إِلَّا بِقُرَیْشٍ فَلَا یَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّیْفَ وَ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا السَّیْفَ حَتَّى یَقُولَ كَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ‏؛ (نعمانی، 1422: 238، ب13، ح18)

محمّد بن مسلم می‌گوید: شنیدم امام باقر مى‏فرمود: اگر مردم مى‏دانستند هنگامى كه قائم خروج كند چه خواهد كرد، بیشتر آنان دوست مى‏داشتند او را ملاقات نكنند، بس‌كه خواهد كشت! بدانید كه او شروع نخواهد كرد، مگر با قریش و از آنان جز شمشیر دریافت نمى‏كند و به قریش جز شمشیر ارزانى نمى‏دارد (معامله او با قریش تنها با شمشیر است) تا آن‌جا كه بیشتر مردم می‌گویند: این مرد از تبار محمّد نیست كه اگر از آل محمّد بود حتماً رحمت و دلسوزى مى‏داشت‏.

به این ترتیب در این روایات امام مهدی در هنگام ظهور به گونه‌ای معرفی شده که بسیار ترسناک است و احتمال زنده ماندن در هنگام ظهور ایشان بسیار کم می باشد قتل و کشتار های زیادی اتفاق خواهد افتاد توسط ایشان و امام مهدی انسانیست که تمایل به جنگ و قتل و کشتار بی اندازه دارد

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام

فصل ۲ در احادیث بسیاری از مهر و محبت امام زمان نسبت به شیعیان مسلمانان و عموم مردم آگاه میشویم �انطور که در سیره نبوی و سیره ائمه می‌بینیم شیوه آنها هیچگاه خشونت اجبار و فشار نبوده است در برخورد ائمه همواره مهر محبت و عطوفت نسبت به مردم دیده می‌شود و در احادیث  همواره آنها دلسوزتر از پدر و مادر برای افراد معرفی می شوند با بررسی سیره ایشان نیز متوجه می شویم که رفتار آنها دقیقاً به همین گونه بوده است

همان‌گونه که امام رضا (ع) فرموده است: «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ‏ الرَّفِیقُ‏ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیق[2]‏؛ امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیر خواه است.»
امام زمان (عج) نیز خود را این‌گونه معرفی می‌فرمایند: «أَنَ‏ رَحْمَةَ رَبِّکُمْ‏ وَسِعَتْ‏ کُلَ‏ شَیْ‏ءٍ وَ أَنَا تِلْکَ الرَّحْمَةُ[3]؛ همانا رحمت پروردگارتان همه چیز را فراگرفته و من آن رحمت بیکران الهى هستم.»
2]. کافی، ج 1، ص 200.

[3]. بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ١١.

امام صادق (ع) نیز در وصف خود بلکه ائمه (علیهم السلام) می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لِأَنَّا أَرْحَمُ‏ بِکُمْ‏ مِنْکُمْ‏ بِأَنْفُسِکُمْ‏[6]؛ به خدا سوگند! که ما، نسبت به شما، از خود شما، مهربان‌تر و رحیم‌تریم.»
6]. دلایل الامامه، ص 282

حضرت حجت (عج) در روایتی می‌فرمایند: «أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی[20]‏؛ من، آخرین وصیّ هستم و خداوند، به واسطه من بلا را از اهل و شیعیان من دور می‌سازد.»
[20]. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 441.

همانطور که در احادیث مشاهده شد ائمه و از جمله امام زمان علیه السلام همواره نسبت به مردم مهربان بوده اند همیشه به دنبال رفع مشکلات مردم بودند با ناراحتی و مشکلات مردم مثل مشکلات خودشان برخورد می کرده اند گویی این گرفتاری مردم را گرفتاری خود می‌دانستند از جمله � احادیث می‌خوانیم امام زمان علیه السلام نسبت به مردم بسیار دلسوز مهربان و دل رحم بودن بودند و طاقت دیدن مشکلات و گرفتاری های دیگران را نداشتند تمام تلاش خود را بکار می بستند تا مشکلات مردم را مرتفع کنند

با توجه به آنچه از این روایات و بسیاری از روایات مشابه در مورد امام مهدی عجل الله و سایر ائمه برداشت می شود بعید به نظر می رسد امام مهدی عجل الله چون این شخصیت خونریز و صفا کی باشد شخصی که از همه مهربان تر باشد و حتی از پدر و مادر دل رحمی بیشتری نسبت به شخص داشته باشد چگونه می تواند افراد را صرفاً به دلیل اینکه گناهی مرتکب شده اند به قتل برساند

در شگفتم از شخص متکبر که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.   امام علی علیه السلام
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687