سلام
متاسفانه فرصت نمیکنم پست های آخر رو بخونم.
فعلا ً اومدم از روز درد دل بهره ببرم.
خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
باید اعتراف کنم که در مورد خوابوندن طنین ،خشت اول رو کج گذاشتم و الان شدیدا ً درش موندم.
با اینکه خونده بودم که بچه ها در 4 ماهگی قدرت آرام سازی خودشون و به تنهایی به خواب رفتن رو دارند ، ولی تلاشی نکردم و طنین همیشه زیر سینم خواب رفت و یاد نگرفت برای خوابیدن خودش به خودش کمک کنه و
الان دختر من اصلا ً نمی تونه به تنهایی به خوابه، منظورم تنها خوابیدن نیست ، منظورم اینه که برای به خواب رفتن حتما ً به کمک من یا باباش نیاز داره .
سر جریان از شیر گرفتن ، این عادت جای خودش رو به سر شونه ی من خوابیدن داد.
به حدی که سر شیر گرفتن بی تابی می کرد ، من هم برای آرامشش راهش می بردم و الان به شدن به شونه ام وابسته شده.
ولی واقعا ً دیگه این قضیه داره بهم فشار میاره . تمام اون 45 دقیقه ها باید باهاش راه برم. نصف شب ها همچنان حداقل 2 بار بیدار میشه و باز باید راهش ببرم.
خواب دم صبح ،7 به بعدش هم توی بغل من انجام می گیره، می گذارم روی تخت ،گریه سر می ده.
می دونم باید گریه اش رو تحمل می کردم تا این عادتهای بد درش شکل نگیره ، هر چند برام خیلی سخته ولی خیلی وقتها پیش اومده که گریه اش رو تحمل کردم .
ولی مشکل من با آپارتمان نشینی هست ، طنین کلا ً بچه ی آرومیه و خیلی اهل گریه و لجبازی و بی قراری کردن نیست. ولی از بعد از از شیر گرفتن ، گریه ها و بی قراری هاش خصوصا ً زمانی که خوابش میاد زیاد شده ، و این باعث شده ،چندین بار همسایه ها با شوخی و کنایه و ... این مسئله رو تذکر بدن.
من واقعا ً مستاصل موندم.
دیگه دیروز باباش گفت ، بگذار گریه کنه ، حالا چند وقت برنامه ی خوابش بهم می ریزه ولی باید عادت کنه که خودش بخوابه و خلاصه دیشب بدون بغل خوابید.
خیلی بی قراری کرد ولی بالاخره 1 خوابید.
ولی طبق عادت این چند روز ساعت 8:30 بیدار شد و چون من توی بغل نچرخوندمش ، کلی گریه کرد و دیگه هم نخوابید.
چقدر روی برنامه ی خوابش این چند شب کار کردم.
حالا دیگه فعلا ً باید بی خیالش بشم ،بی خیال اون و شکایت همسایه ها ( دیگه نمی دونم چه کنم ) ببینم یاد می گیره خودش به تنهایی خواب بره ، بعد دوباره به خوابش برنامه بدم.
میشه لطفا ً در این زمینه از تجربیاتتون بگید.
*****************
در مورد درد دل قبلی ،خدا رو شکر دقیقا ً بعد از گذشت یک ماه از روزی که دیگه بهش شیر ندادم ، دیگه برای شیر بهانه نگرفت.
یک وقتایی هم توی بغلم باشه و دستش بره سمت یقم ، می خنده و میگه ،"طنین بزرگ شده ، شیر مامان استراحت کنه "
امیدوارم هفته ی بعا هم بیام بنویسم که دخترم یاد گرفته به تنهایی بخوابه