بچه های صف منتظران امیدوار خوشحال بیاین اینجا لطفا.......

سایا خدا نکشتت مردم از خنده شاید باور نکنی من تا حالا به هرچی فکر کردم و خواستم رسیدم شاید دیر اما دقیقا اونجور که میخواستم بوده

نخیر ما که اینجا چیزی کاسب نشدیم بریم جاهای دیگه سرک بکشیم شاید یکی تو شرایط خودم پیدا شد کمکی کرد

خوش بگذره خانم گل سر سفره یاده ملوچ کن و یه دعایی اگه یادت بود .

من دارم از استرس میمیرممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

آخه چی میتونه باشه نی نیه من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کاش میفهمیدم

من هیچی من الان باردارم ان شاالله روزی شما

خوش به حالت خدا برات سالم و سر حال نگهش داره میشه بگی چه علائمی داشتی و کی فهمیدی بارداری؟؟

مرسی من علائم پریودی داشتم میگفتم چرا علائمش اومده اما خودش نیومده زیر دلمم شدید درد میکرد و سینه هام

من الان یکماه از پری گذشته اما خبری نیست دو بار بی بی چک گذاشتم تو روزای 15 و20 تاخییر پری اما منفی بود الان هم کمر درد دارم و همش میخوابم + درد سینه هام که 15 روز داره عذابم میده به نظرت من شانسی دارم

چرا نمیری آزمایش بدی؟

راستش و بخوای میترسم..........میدونم مسخره است اما اینجوری الکی دلم خوشه اما میترسم برم آزمایش و به شب نکشیده پری بیا.
هروقت مشکوک بودم بی بیچک گذاشتم اما فرداش پری اومد .البته هیچوقت اینقدر طول نمیکشید اما پیش خودم میگم بزار یکم دیگه بگذره اگه نشد بعد برو آز بده

منم وقتی جلوگیری رو گذاشتم کنار 2 ماه حدود 10 روز پری عقب افتاد میگفتم باردارم اما نبودم هر روز بی بی میزاشتم منفی میشد ماه سوم دیگه استرس رو گذاشتم کنار و بی خیال شدم منتظر پری بودم که خدا رو شکر نیومد

خدارو شکر که خیلی زود طعم مادر شدن رو داری میچشی هر روز با نی نیت حرف بزن و ازش ممنون باش که اومده تو دلت دختر عمه ام که همسنم هست تا دو سه روز دیگه نینی اش میاد تو بغلش . همه دور و وریا مامان شدن با این حساب فقط من موندم که بعد 9 سال از ازدواج هنوز نی نی ندارم...خدا بخیر کنه حرف و حدیث ها و نصیحت کردنا دوباره شروع میشه ههههههه آخه کسی از مشکل من خبر نداره و همه فکر میکنن خودمون بچه نمیخوایم

حلما جون پابه پای هر خطی که از نوشته ات خوندم گریه کردم میدونم چی کشیدی چون خودمم درگیرش بودموهستم ایشالا خدا دلت رو شادکنه به حق همین ساعت از این شبهای عزیز

سلااااااااام
اول به مامان دردونه خیلی خیلی تبریک میگم که مامان شده ،وواسش دعااا میکنم که دوران شیرین بارداریو شیرین شیرین وشاد بگذرونه تااا نی نیشو تو بغلش بگیره.....

حلمااااو شیداای گلم حرفاااتون خیلی به دل نشست ،خیلی هاش حرف دل خودم بود ،اصلا حرف دل بیشترماهایی که منتظریم همینااست ولی توکل وصبر وشکرگذاری تنهااا کاریه که از دستمون برمیاااد ...

گوجه جوووووووووونم اینکه مسئله پولو تو اومدن نی نی روشن کردی خیلی خوشم اوووووومد،خیلی حرفااات به دل نشست .....خیلی خاااانومی خانومی...
دعاااا میکنم که سریه بعدی که رفتی دکتر کلی فولیه خوب و نی نی ساز داشته باااشی...

دیبا وتسنیم جوون هم که خداروشکر از انتظار اومدن پری ولکه بی نیهااراحت شدید ایشاااالا که مامانای این دوره باااشید....

برا آنااا هم خیلی خوشحااااااال شدم،تازه تو وبلاگش بودم کلی خوندم نوشته هااشو،تو حس مادرانش غرق شدم اشک ریختم ....
ایشالا که این روزای شیرین بارداری وزایمان و....قسمت همتون بشه بزودیه زود...

منم فعلا اقداما رو استاد میکنیم ..البته همش شده دوروز درمیون ...دیگه بیشتر از این نمیکشیم ،ماه رمضونی وهوا داغ وتا عصرم سر کار میام خونه هم،فقط میخوام یه روز بشه حساابی بگیرم بخوابمو استراااحت کنم ...دیروز که روز آخر ارائه اظهار نامه به دارائی بود،مجبور شدم تا دوازده شب سر کار باشم تا اظهار نامه رو آماده کردیم ویک بود اومدم خونه افتادم تاسحری.....

تو این شبهاااا وروزهااای عزیییز از همتون التمااااااااااااااااااااس دعاااا دارم .....
راستی زیاارت عاااشورامو تا الان کامل خوندم ایشالا که مثل دردونه جووووووون هممون در طول ختم این زیارت ها ودعاااهااا مامان بشیم ..

همتونو دوووووووست داااارم
به خدااا میسپارمتون

سلام بچه ها

طاعات قبول درگاه حضرت حق

الان دارن اذان میگن و من کلی دلم شکسته ... خیلی خیلی زیاد

بچه ها
شما روزه دارین و نفستون حق....

فردا شوهر دلشکستم میره برای آز جدیدش ... به منم میگه نَرَم باهاش... خیلی برامون دعا کنید خیلی ... جز شماها هیچ کس از درد ما خبر نداره ...
جز دعای شما هیچ چیزی پشت و پناه ما نیست بعد از خدا ...

الان داره همین جور اشکام میریزه ... خیلی داغونم

بی خیال

من فردا میرم دکتر برای معاینه که ببینه این لکه بینی دیگه از کجا سبز شده ...برام دعا کنید چیز مهمی نباشه ...

بچه ها خیلی سخته بی کسی... جلوی شوهرم که نمیتونم درد دل کنم اون بیچاره به اندازه کافی دلش شکسته جلو اون همش میخندم و بشکن میزنم و بهش دلداری میدم اما کی به من دلداری بده .... وای دارم میمیرم

تمام دوستام بچه دارن ... چه اونی که بچه دوست بود چه اونی که نه خدا میشناخت و نه زندگی زناشویی شو محکم حفظ میکرد ... چه اونی که همش خدا رو صدا میزد وآرزوی نازایی میکرد ....

مثل اینکه خدای این بنده ها مهربون تر از خدای منیه که هر کاری اومدم بکنم یادم بود خدا بالا سرمه و داره نگام میکنه ...

یکی از همینایی که هر وقت میگفتیم خدا میگفت کدوم خدا شما عقب افتاده این که بخدا ایمان دارین حامله شد ... یه بار گفت کاش اقلا حالا که بدبخت شدم دختر باشه ... شنیدم دختره بچش ...
چه خدای مهربونی داره که صداشواینقدر خوب میشنوه و زود جوابشو میده

خدایا کاش مدت این امتحان رو معلوم میکردی ... خدایا نذار به اون درجه بی صبری برسم که استغفرالله کفر بگم و نا امید شم از درگاهت

یه اعتراف
من ٢٠ سال یک مریضی داشتم که همه میگفتن تو خوب نمیشی و نباید تا آخر عمر حامله بشی
معجزه خدا تو زندگیم درخشید و من شفا گرفتم
با شوهرم جشن گرفتیم که حالا بریم برای شیرینترین اقدام ...
که اینجوری خورد تو پرمون ....
بعد ٥ سال زندگی که صبر کردم شفا بگیرم تا بتونم مادر بشم خدا همچین حالی داد بهمون ...

خدایا ناشکری نمیکنم اما بس نیست ... چه کردم به درگاهت که اینجوری داری زجرم میدی...
خدایا من اونقدر خوب نیستم که لایق امتحانت باشم... خدایا خودت شکیبایی من رو بیشتر کن

برای آز همسرم دعا کنید ... التماستون میکنم ...
برای منم دعا کنید میرم دکتر این لکه بینی ها مهم نباشه وختم بخیر شه

دوستون دارم که جز شما تو این راه یاور و غمخواری ندارم ... البته بعد از خدا ...

التماس دعا