ماشالله یادتون نره خاله ها
هزاااااار ماشاااااااله ... چی نازه نینی کوشولووو
مامان کیان,پستی که کپی کردی یکمی قدمیه,تاریخ زایمان همه تقریبا عوض شد .این تاریخ ها مال اوایل بارداری و حدس پزشک هامون بود.
ملورین ِِمن,37 هفته و 5 روز بدنیا اومد ,26 اسفند ... بخاطر همین از بقیه نینی ها یزرگتره. منم مامان اسفندی شدم,اما تو همین تاپیک موندم.
منم عسک میذارم حتما ...الان با گوشی آن لاینم.�
مامان کیان,پستی که کپی کردی یکمی قدمیه,تاریخ زایمان همه تقریبا عوض شد .این تاریخ ها مال اوایل بارداری و حدس پزشک هامون بود.
ملورین ِِمن,37 هفته و 5 روز بدنیا اومد ,26 اسفند ... بخاطر همین از بقیه نینی ها یزرگتره. منم مامان اسفندی شدم,اما تو همین تاپیک موندم.
منم عسک میذارم حتما ...الان با گوشی آن لاینم.�
میگم کیان زود بدینا اومد نرفت تو دستگاه؟
پس دختر شما بزرگه این تایپکه عکسشو حتما بزار
چرا کیان 24 ساعت توی دستگاه بود ولی خداروشکر آمپولایی که برا باز شدن ریه هاش بود خوب جواب داد زود از دستگاه اومد بیرون ولی 7 روز بیمارستان بود هم برای اینکه تحت نظر باشه و هم اینکه روز چهارم زردی گرفت توی دستگاه بود ودوره انتی بیوتیکشم باید تموم میشد
چرا کیان 24 ساعت توی دستگاه بود ولی خداروشکر آمپولایی که برا باز شدن ریه هاش بود خوب جواب داد زود از دستگاه اومد بیرون ولی 7 روز بیمارستان بود هم برای اینکه تحت نظر باشه و هم اینکه روز چهارم زردی گرفت توی دستگاه بود ودوره انتی بیوتیکشم باید تموم میشد
من دارم برای واکسن 4 ماهگی شمارش معکوس میکنم گریهههههه خدا بدادم برسه میترسمممممم
ای جااانم ,الهی شکر که سلامته ... ولی چه سخت بوده 7 روز بیمارستان موندن
آره الان همسری پای کامپیوتره,کارش تموم شد میذارم
بچه ها یادتون تو وبلاگ ملورین ، عکس اسفنج حموم و یه وان گذاشته بودم
اون موقع ازم پرسیدید که ازش استفاده کردم یا نه ، منم گفتم چون ملورین کوچولوئه هنوز نه
ولی از یه ماهگی به بعد تقریبا ً ، از اسفنجش استفاده کردم ، عالی ی ی ی بود ... راحت روش میخوابوندمش و با یه اسفنج فوق العاده نرم تنشو میشستم ، اما برای شستشوی سرش ،باید بلندش میکردم که کلا خیلی سخت بود و برای همین حموم بردن ملورین یکمی برام سخت بود ، چون همش نگران بودم آب تو گوشش نره
اما از سه ماهگی به بعد از اونجایی که خانوم کوچولو از حالت افقی اصلن خوشش نمیاد و دوس داره در هر صورت بشینه ، تو حموم هم دیگه دلش نمیخواست بخوابه و تا میذاشتمش رو اسفنج ، زودی گریه میکرد ...
منم یه روز رفتم وان رو برداشتم و با وجودی که میدونستم الان برای نشستن روش زوده ، با خودم گفتم حالا یا الان استفاده میکنم یا میبینم فعلا زوده براش ... خلاصه گذاشتم تو حموم و توش آب گرم ریختم ، ملورین رو گذاشتم روش ، نمیتونست توش کاملا بشینه و لم میداد به کناره وان ... اما انقد انقد ذوق کرده بود که انگار وارد یه دنیای جدید شده ... با خوشحالی اطرافش رو نگاه میکرد و تن تن میخواست کشف کنه که اینایی که دوربرش هستن چیه ... خلاصه از اون به بعد خداروشکککککر با آرامش تنش رو میشورم ، بعد خیییییییییلی راحت سرش رو میشورم ، چون کمی اریب هستش و بدون هیچ مشکلی آب میریزم رو سرش ، شامپو میزنم و خلاصه دیگه مشکلی ندارم ... جالب اینکه ملورین هم عاشق حموم شده و تا میزارمش تو وان حس خیلی خوبی پیدا میکنه ، قشنگ از چشمای شیطونش میفهمم ههههههههههه
اون موقع ازم پرسیدید که ازش استفاده کردم یا نه ، منم گفتم چون ملورین کوچولوئه هنوز نه
ولی از یه ماهگی به بعد تقریبا ً ، از اسفنجش استفاده کردم ، عالی ی ی ی بود ... راحت روش میخوابوندمش و با یه اسفنج فوق العاده نرم تنشو میشستم ، اما برای شستشوی سرش ،باید بلندش میکردم که کلا خیلی سخت بود و برای همین حموم بردن ملورین یکمی برام سخت بود ، چون همش نگران بودم آب تو گوشش نره
اما از سه ماهگی به بعد از اونجایی که خانوم کوچولو از حالت افقی اصلن خوشش نمیاد و دوس داره در هر صورت بشینه ، تو حموم هم دیگه دلش نمیخواست بخوابه و تا میذاشتمش رو اسفنج ، زودی گریه میکرد ...
منم یه روز رفتم وان رو برداشتم و با وجودی که میدونستم الان برای نشستن روش زوده ، با خودم گفتم حالا یا الان استفاده میکنم یا میبینم فعلا زوده براش ... خلاصه گذاشتم تو حموم و توش آب گرم ریختم ، ملورین رو گذاشتم روش ، نمیتونست توش کاملا بشینه و لم میداد به کناره وان ... اما انقد انقد ذوق کرده بود که انگار وارد یه دنیای جدید شده ... با خوشحالی اطرافش رو نگاه میکرد و تن تن میخواست کشف کنه که اینایی که دوربرش هستن چیه ... خلاصه از اون به بعد خداروشکککککر با آرامش تنش رو میشورم ، بعد خیییییییییلی راحت سرش رو میشورم ، چون کمی اریب هستش و بدون هیچ مشکلی آب میریزم رو سرش ، شامپو میزنم و خلاصه دیگه مشکلی ندارم ... جالب اینکه ملورین هم عاشق حموم شده و تا میزارمش تو وان حس خیلی خوبی پیدا میکنه ، قشنگ از چشمای شیطونش میفهمم ههههههههههه
بچه ها شما هم عکس بزارید حتما
راستی اگه OS گوشی هاتون اندرویده ، بیاید برنامه whatsapp رو داشته باشیم و توش گروپ درست کنیم ، با این برنامه هم راحت میتونیم چت کنیم ، عکس بزاریم و خیلی هم امن تر هستش ، خیلی خصوصی تره ...
راستی اگه OS گوشی هاتون اندرویده ، بیاید برنامه whatsapp رو داشته باشیم و توش گروپ درست کنیم ، با این برنامه هم راحت میتونیم چت کنیم ، عکس بزاریم و خیلی هم امن تر هستش ، خیلی خصوصی تره ...
الان نمیدونید چه حس راحتی دارم ، یک ماهی بود که کامپیوتر خراب بود و همش با گوشی بودم ، خیلی سخته ، نمیشه عکس گذاشت ، هیچ کار خاصی نمیشه کرد و تایپ کردن هم که مکافاته ... آخی ی ی ی الان دیگه راحت شدم ههههههههههههههههههههههههه
عززززززیزم ملورین خاله چه نازه خدا برات حفظش کنه ساراجون از طرف من یه بوس به بازوهاش بکن
ماشالله را گفتما
ماشالله را گفتما
ههههه میدونم عزیزممم
ممنونم دوستمممم ... شما هم پسملی گلت رو ببوس
ممنونم دوستمممم ... شما هم پسملی گلت رو ببوس
مامان سارا ملورین به تنهایی میشینه یا اینجا برای عکس نشوندیش؟؟؟؟؟؟؟
نه هنوز اصلن نمیتونه بشینه,ولی همش اصرار داره که حالت نشسته باشه.اینجا هم دیدم قشنگ نشسته,ازش عکس گرفتم هههههه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
