2737
2739
فرهنگ > ادبیات - در حال حاضر برخی از نویسندگان و شاعران معتقدند سایه بحران روی سر ادبیات ایران افتاده و آن را با چالش مواجه کرده است.

زینب کاظم خواه: از وقتی جمالزاده اولین‌ داستان‌هایش را نوشت و نیما اولین شعرهایش را سرود، حدود یک قرن می‌گذرد، زمانی که ادبیات معاصر ما تکانی خورد و حرکت تازه?ای را آغاز کرد.

از آن‌جا که همیشه ادبیات زاده‌ی بستری است که در آن شکل می‌گیرد، شرایط اجتماعی و سیاسی در بالا و پایین شدن ادبیات این سرزمین و یا هر جای دیگری تاثیر زیادی داشته است. گاهی در این مسیر طولانی این طفل نوپا زمین خورده و بعد دوباره بلند شده و به راهش ادامه داده است. گاه نیز با بحران‌هایی مواجه شده، بست نشسته سرجایش و هیچ تکانی به خود نداده تا وقتی که آب‌ها از آسیاب افتاده و بستر حرکت‌اش فراهم شده?است.

در این بین گاهی موج‌هایی هم بوده?اند که ادبیات را به مسیر دیگری برده‌اند، ولی با گذر زمان ادبیات معاصر ایران دوباره مسیر خود را بازیافته و به راه اصلی خود بازگشته است.

اما درباره‌ی این‌که ادبیات امروز ما با بحران مواجه هست یا نه، نظرات مختلفی وجود دارد، بعضی از نویسندگان و شاعران خود ادبیات را (فی نفسه)مواجه با بحران نمی‌دانند و معتقدند که عوامل بیرونی باعث به محاق رانده شدن ادبیات می شود. گاهی مشکلات نشر، گاهی نبود جایزه‌های ادبی موثر و گاهی نیز نبود خلاقیت لازم از سوی نویسندگان به عنوان یکی از عوامل این بحران معرفی می?شود.

از سوی دیگر عده‌ای نیز بر این باورند که ادبیات ما با بحران مواجه نیست و با گذشت زمان این موضوع خود به خود حل خواهد شد. در حال حاضر تعداد آنهایی که معتقدند سایه بحران روی سرادبیات ما افتاده بیشتر از کسانی است که می?گویند ادبیات ما با بحرانی مواجه نیست و همین نشان می?دهد که ادبیات ما در مسیر خود با چالشی مواجه شده است.

چالشی که می توان رد آن را در بین اظهار نظر?های شاعران و نویسندگان مختلف دید.

نام و حوزه فعالیت
موضع در قبال وجود بحران در ادبیات
اظهار نظر

رضا امیرخانی- داستان‌نویس






موافق


نویسنده‌ها برای مردم نمی نویسند،آنها یا برای مدیریت معیوب فرهنگی می‌نویسند و یا ضد مدیریت معیوب فرهنگی چون یا مخالف آن هستند یا موافق آن ، برای همین کسی برای مردم نمی‌نویسد و این نوعی بحران است.



میترا الیاتی- داستان‌نویس








موافق
مسلما ادبیات ما دچار بحران است و هیچ کس از این که ادبیات با بحران مواجه هست خوشحال نیست. به نظر من باید مسایل و بحران‌ها را مطرح کرد تا از این بحران عبور کنیم. ما در دوره‌ای به ویژه در دهه 70 با بحران در شعر مواجه بودیم. الان هم در ادبیات به ویژه در زمینه جایزه‌های شعر با بحران مواجه هستیم، برای رفع این مشکل باید مسولان جایزه‌ها شفاف‌سازی کنند و تا زمانی که این اتفاق نیفتاده است ما از این بحران عبور نخواهیم کرد.

علی باباچاهی - شاعر












مخالف
به نظرم یک معنی تثبیت شده بحران که معطوف به سکون و رکود هست در شعر وجود ندارد. نوعی پریشان احوالی بر توزیع کتاب‌های شعر هست که به غلط اسمش را بحران می‌گذارند. اگر کندی یا کند گذری را یکی از خصوصیات بحران بدانیم فکر می‌کنم وضعیت شعر معاصر با توجه به چاپ کتاب‌های شعر از نسل‌های نام آشنا و دیگر نسل ها نشانی از بحران ندارد. خود من چند مجموعه شعر در سال گذشته چاپ کردم. بنابراین این چه بحرانی‌ است که ناشران کتاب‌ها را می‌گیرند و با روی خوش می‌گیرند. امروز تکلیف منتقدان و خوانندگان حرفه‌ای با شعر متفاوت و پست مدرن معلوم است، و اگر بخشی از خوانندگان حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای وجود دارند که با این شعر کنار نیامده?اند، دلیل بحران در شعر نیست، بلکه ذائقه شعری آن‌ها چنین شعری را اقتضا نمی‌کند.

احمد بیگدلی- داستان‌نویس










موافق
این‌که تصور کنیم تعداد کتاب‌هایی که درسال منتشر می‌شوند، می‌توانند نموداری از ترقی ادبیات داستانی باشند، تصور درستی نیست. میزان کتاب‌های منتشر شده زیاد هستند، ولی وقتی مرور می‌کنیم می‌بینیم از لحاظ کیفی چیز دندان‌گیری نیست که تو را با جهشی مواجه کند. کتاب‌های خوب خیلی انگشت شمار هستند. این‌که بعضی از انتشاراتی‌ها کتاب زیاد منتشر می‌کنند و به نظر می‌رسد که ما داریم در حوزه ادبیات داستانی پیشرفت می?کنیم، تنها ظاهر قضیه است.



احمد پوری - مترجم و داستان‌نویس






موافق
اگر ادبیات را رها کنند و کاری با آن نداشته باشند، ادبیات بحران ندارد. اگر بگذارند ادبیات رشد خودش را داشته باشد هیچ گاه با بحران مواجه نمی شود. اگردر حال حاضر با چنین وضعیتی مواجه هستیم به خاطر این است که موانعی جلوی رشد ادبیات را گرفته است.



جاهد جهانشاهی- مترجم










موافق
بحران در کشور وجود دارد و ما نمی‌توانیم ادبیات را از چیزی که در جامعه اتفاق می‌افتد جدا کنیم. ادبیات به جامعه مربوط است و اگر شرایط جامعه درست شود، ادبیات هم به وضعیت درست خودش باز می?گردد. اما وقتی هیچ چیزی سر جای خود نیست، و مجبوریم چیزهایی را که در کلام روزمره مردم و ادبیات شفاهی گفته می?شود، ممیزی کنیم، معلوم است چیزی برای ادبیات باقی نمی‌ماند و آن را دچار بحران می‌کند.



امیرحسین خورشیدفر- داستان نویس و روزنامه‌نگار










موافق
وقتی درباره‌ی بحران در ادبیات صحبت می‌کنیم ،آن را به ناشران، نویسندگان و یا بازار کتاب ربط می‌دهیم. در حالی که مجموعه‌ای از مشکلات ما با بخش دولتی نیز با موضوع بحران در ادبیات ارتباط مستقیم دارد. یکی از دلایل اصلی این مساله محدویت‌هایی است که ناشران مستقل برای ورود به بازار رقابتی جهانی دارند. ادبیات کالایی است که تولید می‌شود ولی امکان عرضه جهانی آن در ایران وجود ندارد. ناشرانمان با خارج از ایران ارتباطی ندارند و به همان بازار سنتی بسنده می‌کنند. ممیزی کتاب ها هم در شکل گیری این وضعیت بی تاثیر نیست.



احمد دهقان- داستان‌نویس








موافق
می توان وجود بحران در ادبیات داستانی کشور را به نوعی تایید کرد ،اما از یک زاویه دیگر هم می‌توان به آن نگاه کردوگفت که بحرانی در ادبیات کشور وجود ندارد، چون داستان همچنان نوشته می‌شود و کتاب‌های منتشره ادبیات داستانی نسبت به سال‌های قبل رشد بیشتری داشته است. اما تعداد عناوین دلیل بر خوب و مفید بودن همه کتاب‌ها نیست. از این زاویه اگر نگاه کنیم می‌توان بحرانی را در ادبیات داستانی کشور دید که چرا آثار خوب ما هم شانه آثار دیگر در کشورهای دیگر نیست. باید عمیق‌تر نگاه کرد چرا اثر ادبی خوب تولید نمی‌شود و چرا نویسندگان بزرگ در کشور ما کمتر متولد می‌شوند و بیشتر آثارمان سطحی هستند؟

فیروز زنوزی جلالی- داستان‌نویس








موافق
تقریبا موافق وجود بحران در ادبیات داستانی هستم. این موضوع را مقداری ناشی از نگاه نویسنده می‌دانم. کیفیت و کمیت آثار را وقتی می توان مشخص کرد که داور جایزه‌ای باشی در مرحله‌ی اول با انبوهی از کتاب‌های مختلف مواجه می شوی که این تعداد اعجاب‌انگیز هستند، ولی وقتی بررسی می‌کنی می‌بینی در دل آن‌ آثار به تعداد انگشت‌های یک دست ادبیات خلاق وجود ندارد و داستان‌ها جهان خلاقانه?ای ندارند. اگر به این بگوییم بحران به این شکل در ادبیات ما بحران وجود دارد و این نقطه‌ای است که کارشناسان ما را در مراحل مختلف دچار مشکل می‌کند.




فرهنگ > ادبیات - آرش شفاعی

چند شب پیش در یکی از برنامه?های مناسبتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ، شاعر گرامی و ارجمند جناب آقای اسماعیل امینی در باره باید و نبایدهای شعر عاشورایی سخن می?گفت. او در این برنامه با تاکید بر این که در نوآوری در شعر آیینی و عاشورایی ، باید محتاط بود( نقل به مضمون می?کنم) گفت که همان گونه که در عرصه ادبیات تازمانی که یک دیدگاه به صورت آکادمیک بررسی و تایید نشود به متون دانشگاهی راه نمی یابد ، در شعر آیینی هم تا زمانی که یک نوآوری تثبیت نشده، نباید به سمت استفاده از آن رفت .

این دیدگاه البته ممکن است برای ایشان و برخی دیگر محترم وحتی یک اصل مسلم باشد که شعرآیینی ، چون حوزه ای محترم و بسیار فاخر است، نباید پای هر آوانگارد بازی قبیحی به آن باز شود ، حرمت این حوزه ی شعری بیش از آن است که یک عده با بازی?های زبانی و شکستن سنت?های محترم ادبی بخواهند این عرصه را هم به هرج و مرجی دچار کنند که شعر معاصر ما دچار آن شده?است .

مساله این جاست که دوستان سه نکته را فراموش می?کنند . یکی این که اصولاً اگر سنت?های مذهبی و ملی محترم است و شان آن نزد همه محفوظ ، سنت?های ادبی هیچ احترام و وجوب ذاتی ندارند. شکستن سنت?های ادبی و پیش رفتن از حدود آن همواره ادبیات را زنده و سرپا نگه داشته است .اگر قرار بود نیما هم سنت وزن متساوی الارکان و قافیه از پیش تعیین شده را بپذیرد که دیگر نه شعر نویی داشتیم و نه فضای تازه ای در شعر. نوآوری همواره یک اصل محترم در ادبیات و هنر است و کسی نمی?تواند مدعی هنرمندی باشد، اما هیچ برون شدی از سنت?های تثبیت شده پیشین را تجربه نکند. ضمن این که موزون و مقفی بودن به هیچ کلامی اعتبار و ارزش نبخشیده است ، مهم آن چیزی است که می?گوییم .

نکته ی دوم این است که شعر و ادبیات آیینی ، بخشی از جریان پرشور ادبیات کشور ماست .نمی?توان رودخانه ای جدا از جریان شعر معاصر کشید و گفت آب این رودخانه با رودهایی دیگر به دریای ادبیات امروز می ریزند مخلوط نشود. در این میان باید این نکته ی مهم را به خاطر داشت که شعر آیینی بخشی از کلیت بزرگ تری به نام شعر معاصر ایران است و اگر می?خواهد سرزنده و پیش رونده باقی بماند ، باید تجربه های شعر معاصر را بیازماید و البته از آسیب?هایی که جریان کلی شعر ما را تحت تاثیر قرار می?دهد برحذر باشد. نمی?توان به شاعر آیینی حکم کرد که فلان تجربه برای تو ممنوع است؛ چرا که شعر آیینی می?گویی، روح شعر و ذات شاعر ، این فضاهای تازه را می?جوید و لمس می?کند اگر چه ممکن است میزان و بسامد این نوآوری?ها در گونه?ها و گرایش?های مختلف شعری کم و زیاد شود که این بحثی دیگر است.

نکته ی سوم این است که ما نمونه?های روشن و در دسترسی از ادبیات، نقاشی، تئاتر و دیگر شکل?های هنری در ایران و جهان در دست داریم که آثاری با درون مایه?های مذهبی اما با گرایش و نگرش مدرن آفریده شده اند و بسیاری از مخاطبان پیشرو و به روز آن?ها را پذیرفته اند. شعر آیینی نیز باید بتواند مخاطبانی به جز مخاطبان سنتی و معمول خود را جذب کند و برای رسیدن به این خواسته ، بهره مندی از تجربه?های ادبیات مدرن و پست مدرن به مدد شاعران آیینی خواهد آمد.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

منبع مولانانیوز
موسیقی شعر در غزلیات شمس

موسیقی یا آهنگ شعر به نظر نویسنده این سطور چند جلوه و نمایش دارد:

. موسیقی بیرونی (وزن عروضی)
2. موسیقی کناری (قافیه و ردیف و آن چه در حکم آن هاست از قبیل برخی از تکرارها)
3. موسیقی داخلی (مجموعه هماهنگی هایی که از طریق وحدت یا تضاد صامت ها و مصوت های کلمات یک شعر پدید می‌آید و انواع جناس ها یکی از جلوه‌های آن است)
4 . موسیقی معنوی (همه ارتباط های پنهانی عناصر یک مصرع که از رهگذر انواع تضادها و طباق ها و تقابل ها پدید می‌آید و همچنین تکرار مایه اصلی – تم – شعر به صورت ها – واریاسیون های – گوناگون)
موسیقی بیرونی. چشمگیرترین وجه تمایز موسیقی در دیوان شمس، در موسیقی بیرونی، یعنی در تنوع و پویایی اوزان عروضی اشعار آن است. شاه کارهای مولوی که زمینه اصلی دیوان کبیر را تشکیل می‌دهد، دارای موسیقی یا وزن خیزایی و تندی است که غالباً از ارکان سالم – یا سالم و مزاحفی که به نوعی خاص تلفیق شده‌اند – پدید آمده و موجب می‌شود که تحرک روح و عواطف سراینده در سراسر شعر احساس گردد. از آن جا که تمامی شاه کارهای غزلی مولوی در وزن های خیزایی و تندی نظیر آن چه مثلاً در

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها

یا: مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

یا: زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا

دیده می‌شود، سروده شده، نیازی به آوردن شاهد نیست. در حقیقت شواهد خلاف استثنایی‌اند؟ این ویژگی چون با اوزان غالب در شاه کارهای سعدی و حافظ – که ملایم و جویباری‌اند – سنجیده شود، نمایان‌تر می‌گردد. برای نمونه مولانا در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات شاید اصلاً غزل درخشانی نداشته باشد، در صورتی که سعدی و حافظ بسیاری از شاه کارهای خود را در این وزن و اوزان مشابه آن از اوزان جویباری و ملایم سروده‌اند تنوع اوزان عروضی در دیوان کبیر نیز جالب توجه است.

در حقیقت، کمتر وزنی – طبیعی، یا به ظاهر غیر طبیعی ولی متناسب با سماع و حرکت های خاص هنر رقص – از اوزان عروضی هست که مولانا در آن، غزل نسروده باشد، مگر در بعضی از اوزان قصاید قدما که به غلط، نامطبوع لقب گرفته است. به همین دلیل دیوان کبیر جامع‌ترین کتاب برای فراهم آوردن مواد به منظور تحقیق در عروض فارسی است: می‌توان آن را اساس قرار داد و از دیگر دیوان ها به عنوان مأخذ فرعی استفاده کرد.

موسیقی کناری. کوشش های مولانا برای استفاده از ردیف و انواع آن و قافیه و صور گوناگون آن در هیچ دیوانی از دیوان های شعر فارسی سابقه ندارد. یا این که گفته است: قافیه و تفعله را گو همه سیلاب ببر

یا: قافیه اندیشم و دلدار من/گویدم مندیش جز دیدار من

باید گفت که بیش از شاعران سلف و خلف از موسیقی قافیه و ردیف و اهمیت آن در شعر خبر داشته و جای‌جای، موسیقی کناری را فریاد جان مواج خویش ساخته است.

بسیاری از غزل های او دارای ردیف های بلند و پر تحرک است که حتی گاهی قافیه در آن ها به شکل سنتی حفظ نشده است، مثل:

رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند

مستی ز جامت می‌کنند، مستان سلامت می‌کنند

در عشق گشتم فاش‌تر و ز همگان قلاش‌تر

وز دلبران خوشباش‌تر، مستان سلامت می‌کنند



که در آن ردیف (مستان سلامت می‌کنند) کناری است اما قافیه (سلامت، غلامت، جامت- فاش، قلاش، خوشباش) درونی است و غزل مجموعاً از شکل سنتی خارج شده به صورت نوعی ترجیع درآمده است.

یا:

بی همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود

داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود

دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو، بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند، دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند، بی ‌تو به سر نمی‌شود




که باز ردیف به صورت نوعی بند ترجیعی درآمده است: جمله تمامی است با فعل که در ساختمان شعر به عنوان عاملی موسیقایی جا گرفته و به آن تحرک بخشیده است.

موسیقی داخلی. این موسیقی از همان قافیه درونی حاصل می‌شود. کمتر غزلی از غزل های برجسته مولانا می‌توان یافت که از قافیه درونی خالی باشد. در حقیقت، قافیه داخلی در اوزان خیزایی به سادگی جای خود را باز می‌کند. در برخی از غزل ها حتی به قافیه داخلی مضاعف برمی‌خوریم:

یار مرا غار مرا، عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی، خواجه نگه دار مرا

نوح تویی روح تویی، فاتح و مفتوح تویی

سینه مشروح تویی، بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی، دولت منصور تویی

مرغ که طور تویی، خسته به منقار مرا



در مورد ایجاد هماهنگی از راه ترکیب صامت ها و مصوت ها، دیوان شمس سرشار از شواهدی است که نشان می‌دهد چگونه مولانا کلمات هماهنگ را به سود موسیقی شعر خود به خدمت گرفته است.

موسیقی معنوی. در نزد مولانا از آن موسیقی معنوی که آگاهانه از طریق صنایعی چون مراعات النظیر و تضاد و طباق... پدید آید و شاعر بدان ملتزم شود کمتر نشانی هست. لیکن هر جا که موسیقی معنوی برای ایفای نقش اصلی خود – گره زدن عناصر ساختمانی شعر – فلسفه وجودی پیداکند، حضورش را در غزل های مولوی می‌توان سراغ گرفت. فرق او با صنعت زدگانی چون رشید وطواط، که موسیقی معنوی در اشعارشان همچون غازه‌ای پررنگ و چندش‌آور است بر گونه چروکیده پیرزنی زشت روی، از همین جاست.

اینک نمونه‌ای از کاربرد موسیقی معنوی در نزد مولانا:

باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم

وین چرخ مردمخوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می‌خورند

هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم



که در آن خاک و آب و باد و آتش را با هم آورده است.

تکرار مایه‌های اصلی فکری (تم) به صورت های گوناگون و در بافت های گوناگون نیز در غزل های مولانا ضرب خاصی پدید می‌آورد که از آن به موسیقی معنوی نیز می‌توان تعبیر کرد و همین موسیقی است که در برخی از شعرهای سپید و بی‌وزن امروزی، موفقانه جای وزن را گرفته است.

شکل شعر مولوی
درباره شکل ذهنی یا درونی غزلیات شمس باید گفت که در میان همه اجزا و ابیات این غزل ها هماهنگی و در مجموع غزل انسجام (coherence) برقرار است. درست است که غزل تا عصر مولانا از نوعی وحدت برخوردار بوده و ابیات آن پیوستگی محسوس داشته، لیکن اگر غزل های مولوی را با غزل های سعدی که معاصر اوست یا عطار، سلف و تا حدی سرمشق او، بسنجیم، وحدت را در غزل های مولانا بیشتر احساس می‌کنیم.

اغلب غزل های مولانا نمونه‌های شگفت‌آور و موفق ثبت لحظه‌های زندگی اوست. شعر برای تجربه است و این تجربه‌ها، هر قدر از حیث عوامل موسیقایی و زبانی و تصویری، متنوع باشند، از وحدتی برخوردارند که ناگزیر آن را باید وحدت نامید. این وحدت حال از جهان‌بینی و نظام فکری و نگرش ژرف و استوار او ناشی می‌شود و چون هر غزلش نتیجه جوشش ضمیر ناهشیار اوست و اغلب به تأثیر موسیقی و وجد و شور سماع پدید آمده است، این وحدت حال نمایان‌تر است.

همچنین ملتزم نبودن مولانا به موازین زیباشناختی و رعایت های لفظی و فنی که در شاعران دیگر گاهی مخل است، سبب شده است که وحدت حال یا استمرار شکل ذهنی شعر خود را بهتر حفظ کند. تداعی آزاد که سورریالیست ها به آن توجه کرده‌اند در ورای ناپیوستگی ظاهری، غزل های مولوی را از پیوستگی باطنی ژرفی برخوردار ساخته است. نکته دیگری که در باب شکل شعر مولانا جالب توجه است قالب‌شکنی اوست. وی بسیاری از غزل ها را با مطلعی آغاز می‌کند و در وسط کار قافیه را تبدیل به ردیف یا ردیف را تبدیل به قافیه می‌کند.

گاهی ردیف را بدون وحدت قافیه حفظ می‌کند و زمانی شعر فارسی مردف را با شعر عربی غیرمردف به هم می‌آمیزد. زمانی در میان غزل حکایتی می‌گنجاند و غزل - داستان می‌سازد. در حق ارکان عروضی بی‌قیدی را به آن جا می‌رساند که خواننده می‌پندارد او متوجه نقص فنی کار خود نیست و حال آن که همین نقص فنی اوج تشخص کار اوست، مثلاً در اثنای غزل به مطلع:

زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا/چه خوب است و چه نغز است و چه زیباست خدایا

که ارکان آن عبارتند از: مفاعیل مفاعیل مفاعیل مفاعیل، یک‌ مرتبه می‌گوید:

نی تن را همه سوراخ چنان کرد کف تو

که شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا

نی بیچاره چه داند که ره پرده چه باشد؟

دم نایی است که بیننده و داناست خدایا



و ارکان تبدیل می‌شوند به: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن، و باز می‌گردد به ارکان قبلی و می‌گوید:

که در باغ و گلستان ز کر و فر مستان/چه نورست و چه شورست و چه سوداست خدایا

دیگر از خصایص شکل شعر مولانا کوتاهی و بلندی بیش از حد معمول غزل های اوست که گاهی به 92 بیت می‌رسد و زمانی از سه چهار بیت تجاوز نمی‌کند.
2731
مجید سعیدی نفر دوم “عکس سال یونیسف” شد
مجید سعیدی عکاس ایرانی آژانس گتی ایمیجز آمریکا بعنوان برگزیده مسابقه عکس سال 2010 یونیسف انتخاب شد....nrecj53eh8necrf81707.jpg
مجموعه مجید سعیدی در مورد زندگی پسر8 ساله‌ای بنام اکرم است که همراه با خانواده‌اش بخاطر شرایط جنگ از افغانستان خارج شده و به پیشاور پاکستان رفته است. او که همراه با خانواده‌اش در پاکستان به جمع آوری زباله مشغول شده، در حین جمع‌آوری زباله بر اثر انفجار ناشی از برق گرفتگی دستانش را از دست داده است.
عکس برگزیده مجید سعیدی که یکی از سه عکس برتر سال 2010 سازمان حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسیف) شد، خواهر 6 ساله‌ اکرم به نام مینا را نشان می‌دهد که همراه با دوستش با دست مصنوعی برادرش بازی می‌کنند....

0j9g6xe7fiz765pvkthi.jpg

http://aksonline.ir/fa/?p=8164
چرا نویسندگان بیش از همه افسرده می‌شوند؟ + جدول 10 نویسنده معروفی که خودکشی کردند
فرهنگ > ادبیات - وبسایت بهداشت آمریکا فهرست مشاغلی که بیش از همه موجب افسردگی می‌شوند را منتشر کرد و در صدر این فهرست شغل نویسندگی قرار گرفت.

به گزارش خبرآنلاین، نویسندگی یکی از 10 شغلی است که خطر افسردگی در آن بسیار بالا است و احتمال ابتلای مردان نویسنده به این بیماری بیشتر است.

سایت بهداشت آمریکا (health.com) نویسندگی و اشتغال به هنر را حرفه‌های بسیار حساس خواند. دیگر مشاغلی که خطر دارند مددکاری، آموزگاری، کارهای خدمات اجتماعی و فروشندگی هستند.

حقوق نامنظم و انزوا احتمال ابتلای نویسندگان به افسردگی را افزایش می‌دهد و در این بین هفت درصد مردهای هنرمند و نویسنده به شکل حاد به این بیماری دچار می‌شوند.

سیمون برت، رمان‌نویسی که به مبارزه خود با افسردگی اعتراف کرده ، نتیجه تحقیقات این سایت را تایید و به خودکشی نویسندگان بزرگی چون ویرجینیا وولف، سیلویا پلات، ارنست همینگوی، انه سکستن و آرتور کوستلر اشاره کرد.

او گفت: ساعت‌ها تنها می‌نشینی، نوشتن می‌تواند درمان شگفت‌انگیزی باشد اما درعین حال شما در خودتان فرو می‌روید، و اگر داستان می‌نویسید و در کار خلق شخصیت‌های مختلف هستید، ارزیابی خویشتن و شک به خود اموری اجتناب‌ناپذیر هستند.

علاوه بر این اغلب نویسندگان درونگرا و آرام هستند و از اینکه اثرشان در جمع ارزیابی شود دچار استرس می‌شوند. برت دراین مورد افزود: مثلا این روزها در سایت آمازون هم نقد اثرتان دیده می‌شود و بیش از گذشته این پدیده نمود دارد.

نویسندگان هم مانند دیگر افراد شرایط جاری اقتصادی را درک می‌کنند، این حرفه همیشه نامطمئن بوده و امروز بسیاری از نویسندگان متوسط جواب منفی از ناشران می‌گیرند و پیشرفت موجب سقوط آنها شده است.

بنا به یافته‌های تحقیق سایت بهداشت آمریکا افرادی که به مشاغل خلاقانه مشغول هستند بیش از دیگران دچار اختلال حسی (عدم کنترل بر خوشحالی یا ناراحتی و تغییر سریع احساسات) می‌شوند. افسردگی برای افراد اهل هنر و نویسندگان موضوعی ناشناخته نیست و شیوه زندگی هنری به این مسئله دامن می‌زند.

در چرخه نوشتن دو مرحله وجود دارد که نویسندگان در اوج حساسیت و آسیب‌پذیری هستند. برت معتقد است: تقریبا همه نویسندگانی که می‌شناسم واکنشی مشابه پس از پایان یک رمان دارند، 24 ساعت سرور و شادی و سپس هجوم فکرهای منفی که با پایان کار ظاهر می‌شوند، در این صورت یا افسرده می‌شوید یا دچار سرماخوردگی.

وی افزود: مرحله دیگر زمانی است که دوسوم یا سه‌چهارم رمانی را نوشته‌اید، زمانی که من نامش را شکست سه‌چهارم می‌گذارم، زمانیکه ایده‌های پایان رمان را چندان دوست ندارید. برای افرادی که یکی دو سال وقت صرف نوشتن رمان می‌کنند این مدت می‌تواند چند ماه طول بکشد.

اما در این بین خود هنر می‌تواند به کمک شما بیاید، چیزی در اصول هنر نهفته است که موجب افسردگی نمی‌شود، که بسیار شیرین است. این نظر که برای خلق هنر باید زجر کشید نامربوط است، اگر افسرده باشید نمی‌توانید به وزن و قافیه فکر کنید.

شاید کلینیک پزشکی تشخیص افسردگی حاد بدهد اما این تنها حس نویسنده در این مقطع زمانی نیست. احساس خشم، وحشت، ترس، زجر، درماندگی و اشتیاق ناگزیر به مرگ نیز از دیگر احساسات نویسنده در این دوران هستند. در این دوران نویسنده برای زنده ماندن جان می‌کند.

10 نویسنده معروفی که خودکشی کردند:

نام نویسنده
سن هنگام مرگ
آثار مهم
دلیل خودکشی

ارنست همینگوی
62
پیرمرد و دریا، زنگها برای که به صدا درمی‌آید
همینگوی به فشار خون و نارسایی کبد دچار بود. او در دومین اقدام به خودکشی با قرار دادن لوله تفنگ در دهانش به زندگی خود خاتمه داد.

ویرجینیا وولف
59
به سوی فانوس دریایی، خانم دالووی، اورلاندو
وولف در یادداشتی برای همسرش نوشت: مطمئن هستم دوباره دیوانه می‌شوم...و این بار حالم خوب نمی‌شود. این نویسنده بزرگ دچار افسردگی شدید بود و صداهایی در سرش می‌شنید ، او 28 مارس سال 1942 با گذاشتن سنگ‌هایی در جیب کتش وارد رودخانه نزدیک خانه خود شد و به زندگی خود پایان داد.

انه سکستن
46
عشق بورز یا بمیر
او دچار افسردگی شدید بود و با روشن گذاشتن اتوموبیل خود در پارکینگ دربسته خانه به زندگی خود خاتمه داد.

ریونوسوکه آکوتاگاوا
35
راشومون
آکوتاگاوا دچار افسردگی، پارانویا و توهم بصری بود. او به دلیل مصرف بیش از حد قرص خواب‌آور درگذشت.

کارین بوی
41
مجموعه شعر ابرها
ابتلا به افسردگی و خودکشی با قرص خواب.

جان بری‌من
58
مجموعه شعر 77 آواز رویایی
ناپایداری احساسی موجب شد از روی پل واشنگتن اونیو پایین بپرد و به زندگی خود خاتمه دهد.

ریچارد براتیگان
49
صید ماهی قزل‌آلا در آمریکا
دچار افسردگی و اسکیزوفرنی بود. با شلیک گلوله به زندگی خود خاتمه داد.

هانتر اس.تامپسن
68
ترس و نفرت در لاس‌وگاس
بیماری‌های مختلف که منتهی به خودکشی با شلیک گلوله به مغز شد.

یرزی کوزینسکی
57
حضور، پرواز را به خاطر بسپار
خستگی ذهنی و بیماری‌های جسمی مختلف از جمله بیماری قلبی. دلیل مرگ او خفگی با قرار دادن پلاستیک دور سرش بود.

یوکیو میشیما
45
رنگ‌های ممنوع، صدای امواج
او در جریان یک گروگان‌گیری خواستار بازگرداندن قدرت ژاپن به امپراتور این کشور بود. با پذیرفته نشدن این تقاضا او به شکل آئینی خودکشی کرد.


گاردین / 13 دسامبر

خبر انلاین فرهنگ > تئاتر - اگر در سالن تئاتر،دیدید که گشتاسب شاه درشکل رنده با تاجی از گیره?های لباس روی صحنه ظاهر شده،تعجب نکنید.

فروغ سجادی: حتی اگر صافی و بطری های خالی آب معدنی درکنار ملاقه ، دکمه، جارو و دیگر اشیاء قابل بازیافت را دیدید که در کنار هم قرار گرفته?اند تا داستان?های شاهنامه را از زبان عروسک?ها برای کودکان و نوجوانان باز گو کنند، تعجب نکنید.

به گفته فائزه فیض شیخ الاسلام عروسک ساز نمایشقصه های من و تو و رستم و شاهنامه دیگر نباید نگران زباله?های بازیافتی و وسایل غیر ضروری خود باشیم. زیرا دنیا دارد به سمتی می رود که استفاده از چیزهای دور ریختنی می?تواند ،اهمیت پیدا کند.

قصه های من و تو و رستم و شاهنامهکه این روزها به کارگردانی مریم معترف در تالارهنرروی صحنه است، نمایشی است که داستان?های حماسی شاهنامه را با زبانی طنز و دلنشین با فانتزی می?آمیزد .

آن چه باعث شده تا مریم معترف برای اجرای این نمایش انگیزه پیدا کند؛ بازگویی داستان?ها و افسانه های زیبای شاهنامه برای کودکان و نوجوانان با همین زبان ساده و فانتزی است؛ من علاقه خاصی به شاهنامه دارم و فکر کردم چقدر خوب است بتوانم با زبانی ساده و نمایشی ، کودکان را هم با شاهنامه آشنا کنم.

به گفته معترف ، دراین اجرا ازشیوه?های نمایش?های ایرانی، پرده خوانی ، نقالی و... استفاده شده ،بنابراین مبارک عروسک خیمه شب بازی از ترکیب ظروف آشپزخانه و بطری?های پلاستیکی ساخته می?شود و برهمین مبنا ازضرب زورخانه ،سازهای موسیقی مختلف در کنار دیگ و قابلمه برای اجرای موسیقی?های خلاق این نمایش استفاده می?شود.

این کارگردان تأکید می?کند که اصلا تمایلی نداشته که ازعروسک?های معمولی برای اجرای این نمایش استفاده کند بنابراین ایده استفاده ازعروسک?های متفاوت بازیافتی درذهن او شکل می?گیرد.

فائزه فیض شیخ اسلامی عروسک ساز این نمایش هم با اشاره به خلاقیتی که می?توان در ساخت عروسک?های بازیافتی داشت، پیشنهاد می?دهد همه در کنار اتاقشان یک سطل جادویی برای انباشتن مواد بازیافتی و زباله?های پلاستیکی قابل استفاده خود داشته باشند. او می?گوید :باید به فرزندانمان ازکودکی یاد بدهیم که از وسایل دم دستی و دور ریختی خود برای بروز خلاقیت?هایشان استفاده کنند.

به گفته او،هرچند برخی از وسایل و مواد عروسک?های نمایش قصه های من و تو و رستم و شاهنامه را خریده، اما درنهایت ساخت عروسک از مواد بازیافتی بسیار ارزان قیمت تر ازمتریال عروسک?های دیگر است.

شیخ الاسلام یکی از دلایل موفقیت این اجرا را هم سو بودن دیدگاه خود به عنوان عروسک ساز با معترف به عنوان کارگردان می?داند .

به گفته کارگردانی که سال?هاست دررادیوو تلویزیون برای مخاطب کودک و نوجوان کار کرده و اکنون نخستین تجربه صحنه?ای خود را در حوزه تئاتر کودک و نوجوان تجربه می?کند، نحوه برخورد با تئاتر کودک و نوجوان در ایران رضایت بخش نیست و دستمزد یک بازیگر تئاتر کودک و نوجوان پس از 40 سال از دستمزد دیگر بازیگران کمتر است .

او به این نکته هم اشاره می?کند که به تازگی قرار شده با گروه?های نمایش کودک قرارداد تیپ بسته نشود.

شاید به همین خاطر است که هنرمندان قدیمی چندان تمایلی به حضور در صحنه این نوع نمایش ندارند و جوانان و آماتورها به سمت تئاتر کودک می?روند.

او که خود برای اجرای این نمایش قراردادی ندارد، می?گوید: تاکنون همه هزینه?های چاپ پوستر بروشور و پیش تولید را از خودش هزینه کرده است و ابراز تأسف می?کند که چنین نگاهی به این ژانر تئاتری وجود دارد.

معترف هم از شهرداری گله مند است و می?گوید: نمایش ما در راستای ترویج فرهنگ بازیافت زباله است، اما مسوولان شهرداری ازما حمایتی نکردند.

ناصر آویژه ، میثم یوسفی، محسن علی محمدی و میترا شجاعی بازیگران و عروسک گردانان این نمایش هستند که تا 24 دی همه روزه به جز شنبه ها در تالارهنر به صحنه می رود.

فرهنگ > تلویزیون - رضا استادی

هنگام ساخت یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی اتفاقات جالب زیادی رخ می‌دهد که از دید دوربین‌ سریال پنهان می‌ماند، اما بازگویی آنها گاهی لذت دیدن فیلم یا سریال را دو چندان می‌کند.

سریال مختارنامه هم یکی از سریال‌هایی است که با توجه به 10 سالی که صرف ساخت آن شده، نکات حاشیه‌ای و جذابی دارد.

مختار بعد از خروج از کوفه راهی مکه می‌شود. مکه جایی است که در آن آل زبیر حکومت می‌کنند. اگر سریال امام علی(ع) را به یاد داشته باشید، در آن عبدالله بن زبیر فرزند بزرگ سیف‌الاسلام زبیر حضور داشت که نقش او را مرحوم منصور والامقام ایفا می‌کرد.نقش عبدالله بن زبیر را هم اکبر سنگی بازی می‌کرد.

حالا بعد از گذشت سال‌ها از آن مقطع تاریخی، در مختارنامه ایفای نقش عبدالله بن زبیر به رضا کیانیان سپرده شده است. بازیگری که با آغاز بازی‌اش از قسمت دوازدهم سریال مختارنامه، فضای کلی سریال نیز تاحدودی متاثر از این بازی شد.

مختار تصور می‌کند آل زبیر به دلیل دشمنی با بنی‌امیه می‌توانند متحد خوبی برای او باشند، اما وقتی به مکه می‌رسد، مشاهده‌هایش از این حکومت و حاکم آن عبدالله بن زبیر همه تصویرهای ذهنی او را به هم می‌ریزد.

آل زبیر با تکیه بر ثروت فراوان خود، حکومتی پرزرق و برق برای خودشان راه انداخته‌اند و کعبه را با طلا زینت داده‌اند. حکومت اشرافی آنها جلوه‌های مختلفی دارد که یکی از آنها نیز تختی است که از آسمان به زمین می‌آید.

این تخت که توجه هر تازه واردی را به خود جلب می‌کند، تعبیری از تخت سلیمان است و عبدالله آن را اصطلاحا بومی‌سازی کرده است!

شاید این تخت با آن ظاهر و هیبت برای شما هم جذاب و سئوال برانگیز بوده است. مکانی که این تخت در آن قرار گرفته،دار العماره مکه است.

بنای دارالعماره مکه درست در همان جایی ساخته شد که دارالعماره کوفه ساخته شده است. یعنی بعد از پایان فیلمبرداری بخش‌های مربوط به دارالعماره کوفه، این بنا تغییر شکل پیدا کرد و به دارالعماره مکه تبدیل شد. ارتفاع این محل از بالا تا کف زمین چیزی حدود هشت متر بود.

تخت به چهار طناب ضخیم از جنس کنف وصل بود که در بالا به یک سیم بکسل وصل می‌شد. در عالم واقعیت احتمالا این طناب‌ها توسط چندین کارگر کشیده می‌شد تا تخت عبدالله پایین و بالا برود، اما در سریال مختارنامه این کار به کمک ابزار برقی و مکانیکی اتفاق افتاد.

به این شکل که در پشت دیوارهای این بخش از کاخ، قرقره‌های افقی و عمودی به موازات هم نصب شده بود که به یک الکترو موتور برقی که معمولا در ساختمان‌های در حال ساخت برای بالا بردن مصالح از آن استفاده می‌شود، متصل بود.

یک وزنه تعادل نیز در همین مکان قرار داشت که وزن آن حدود 200 کیلو گرم بود. این وزن معادل وزن تخت و فردی بود که بر روی آن می‌نشست و هر بار که نیاز به حرکت دادن این تخت بود، با فشار دادن یک دکمه تخت بالا و پایین می‌شد.

این طناب‌ها به شدت محکم بودند و بر اساس محاسبه‌های دقیق ساخته شده بودند تا خدای ناکرده، هنگام بالا و پایین شدن کیانیان را زمین نیندازند و موجب بروز حادثه برای او نشوند.

عبدالله بن زبیر تخت گردانی هم داشت که هنگام مذاکره بر روی آن می‌شست. در عالم واقعیت احتمالا این تخت توسط عده‌ای از خدمه کاخ گردانده می‌شد اما در سریال مختارنامه، تخت گردان مذکور بر روی گودال عمیقی ساخته شده بود که با ابزارهای مکانیکی در داخل زمین و حول یک محور، می‌توانست افراد نشسته بر روی آن را بچرخاند.

تخت‌های عبدالله بن زبیر و نحوه کار کردن آنها همیشه یکی از جذاب‌ترین بخش‌هایی بود که افراد هنگام بازدید از پشت صحنه سریال مختارنامه به آن توجه می‌کردند.

مدیر روابط عمومی سریال مختارنامه

2738
محمدرضا شجریان در دوبی کنسرت برگزار می‌کند

محمدرضا شجریان و گروه شهنازِ، پنجشنبه 28 بهمن ( 17 فوریه 2011)در مرکز تجاری دوبی، سالن شیخ راشد، به‌سر‍پرستی و آهنگسازی استاد مجید درخشانی، کنسرت موسیقی ایرانی برگزار خواهند کرد.
....
با هماهنگی انجام شده با برگزار کننده، کسانی که تمایل به تهیه بلیت از ایران را دارند می‌توانند بلیت خود را از طریق سایت دل‌آواز تهیه فرمایند
پایگاه خبری آفتاب
رضا رویگری در نقش میرحسین موسوی و بهنوش بختیاری در نقش زهرا رهنورد؟!

فیلم‌برداری اخراجی‌های سه در حالی پیگیری می‌شود که علی‌الظاهر سازندگان این اثر بدشان نمی‌آید در جهت افزایش فروش، به‌گونه‌ای عمل کنند که یادآور اتفاقات چند سال اخیر باشد.
در این اثر بهنوش بختیاری نقش همسر رویگری را بازی می‌کند و شریفی‌نیا نیز رقیب رویگری در انتخابات ریاست‌جمهوری است و هاشمی نیز با چفیه و استفاده از لباس بسیجی در پوسترهای تبلیغاتی نقش رقیب کم سرو صدای این دو کاندیدا را ایفا می‌کند!
بر اساس اعلام برخی سایت‌های سینمایی از جمله سینمانگار، بازی رویگری و حضور بختیاری به عنوان لیدر انتخاباتی‌اش، شباهت‌های فراوانی بین این دو با نقش میرحسین موسوی و زهرا رهنورد دارد که می‌تواند در افزایش فروش این اثر کمک بسیاری به امثال ده‌نمکی بکند. در صورت تایید چنین شبیه‌سازی توسط کارگردان اخراجی‌های 3 که با حضور رنگ آبی و قرمز و همچنین حضور یک کاندیدای ارزشی با تبلیغات کم کامل شده، قطعاً واکنش‌هایی در قبال این مسأله صورت خواهد پذیرفت.

http://aftabnews.ir/vdcd950fnyt0fx6.2a2y.html
جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد، به 6 سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از فیلمسازی، فیلمنامه نویسی، سفر به خارج از ایران و گفتگو با رسانه های داخل و خارج ایران محکوم شد...
منبع bbcpersian
کتاب - حالا که نظارت درستی در حوزه کتاب کودک و نوجوان وجود ندارد، انجمن نویسندگان کتاب کودک و نوجوان و شورای کتاب کودک حداقل در هر فصل لیست کتاب‌های خوب را برای مردم منتشر کنند.

مصطفی خرامان، سخنگوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان معتقد است که هرج و مرج عجیبی در بازار کتاب کودک وجود دارد و کتاب‌هایی که تناسبی به نیاز کودکان ندارند، وارد بازار نشر می‌شوند.

وی بازار کتاب کودک در ایران را بسیار آشفته و نابه‌سامان دانست و به خبرنگار خبرآنلاین گفت: تعداد کتاب‌های بازاری در این حوزه آن قدر زیاد است و این کتاب‌ها به راحتی به‌دست کودک می‌رسند که دیگر فضایی برای نفس کشیدن و عرض اندام کتاب‌های جدی در این حوزه باقی نمی‌ماند.

انجمن نویسندگان کودک و شورای کتاب کودک چون دو نهاد صنفی برای حمایت نویسندگان هستند عملاً نمی‌توانند در سیاست‌گذاری و انتشار کتاب کودک در ایران کار خاصی انجام دهند و کار اجرایی و نظارتی کنند اما می‌توانند با برگزاری دوره‌های متعدد، نویسندگانی را تربیت کنند که آثار خوبی متناسب با نیاز کودکان تألیف و منتشر کنند.

به گفته خرامان اگر وضیعت نشر کتاب کودک در ایران تکانی بخورد و شاهد تحولی در این حوزه باشیم، مشکل نویسنده خوب و خلاق نداریم.

وی افزود: در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان 360 نویسنده عضو هستند که اگر هر یک از این نویسنده‌ها حداقل سالی یک کتاب منتشر کنند به طور تقریبی روزی یک کتاب جدید و خوب داریم که می‌تواند به دست کودک برسد. اما متأسفانه به دلیل هزینه‌های متعددی که آماده‌سازی و انتشار یک کتاب کودک دارد، ناشران کمتر حاضرند که در این حوزه وارد شوند، اگر هم اقبالی به کتاب کودک نشان بدهند، بیشتر به سراغ کتاب‌های ترجمه و بازاری می‌روند که همزمان توسط چند ناشر منتشر می‌شود و به راحتی می‌تواند در کیوسک‌های روزنامه فروشی عرضه شود و سودآوری داشته باشد.

سخنگوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان معتقد است که باید راهکاری اندیشید که ناشران بازاری و ناشران تخصصی حوزه کتاب کودک به مخاطبان معرفی شوند تا وقتی خانواده‌ای در پی خرید کتاب برای کودکش است، بهترین گزینه را انتخاب کند.

این نویسنده کودک و نوجوان تصریح کرد: تا زمانی که نظارت درستی بر روند نشر کتاب‌های کودک نباشد و وزارت فرهنگ و ارشاد امتیازاتی برای ناشران خوب در حوزه کودک قائل نباشد؛ نمی‌توانیم شاهد تغییر و تحولی در فضای موجود باشیم و همچنان بازار کتاب کودک در دست افرادی است که سودجویی برایشان بیش از هر چیز اهمیت دارد.

منبع خبرانلاین
?
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

?
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

?
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

?
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم

?
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم

?
چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم

?
المنه لله که چو ما بی‌دل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم

?
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم


وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

? ما درس سحر را فدای میخانه کردیم ؛ آنچه از راه دعا به دست آورده بودیم فدای معشوق کردیم.

در راه چیزی نهادن : فدای چیزی کردن ، خرج چیزی کردن .

با توجه به اینکه طلاب هنگام سحر بعد از دعا حلقه درس تشکیل می دادند، از درس و دعای سحر هر دو یاد می کند، که یکی را فدای میخانه و دیگری را فدای محبوب کرده است.

? داغ سوزناکی که بر دل دیوانه خود گذاشته ایم ، محصول زهد صد زاهد خردمند را آتش خواهد زد.

خرمن صد زاهد عاقل : آنچه صد زاهد عاقل از زهد و عبادت خود ثواب اندوخته وانباشته اند.

داغ : سوزان ، سوختگی موضعی از بدن با آهن تافته.

می گوید دل ما دیوانه بود ، ناچار برای معالجه آن را با آتش عشق داغ کردیم و حرارت این داغ آنقدر است که می تواند محصول زهد صد زاهد عاقل را یک جا بسوزاند.

مقصود اینکه زاهدان بر عقل تکیه دارند و از سوز عشق بی خبرند ؛ اگر از گرمایی که عشق در دل ما پدید آورده آگاه شوند چنان شیفته آن خواهند شد که زهد خود را بر باد دهند – حرارت عشق ما خرمن زهد زاهدان را می سوزاند.

? از زمانی که به سوی این منزل ویرانه رهسپار شده ایم ، سلطان ازل – خالق ازل – غم عشقی را که گنجی گرانبهاست به ما داد.

از منزل ویرانه مراد این جهان است. می گوید از وقتی که به جهان آمدهایم خداوند غم عشق را در دل ما آفرید.

گنج در ویرانه است و جهان ویرانه ، و گنجی که در ویرانه جهان یافت می شود غم عشق است ، که خدا آن را به آدم داد . مجموعاً اشاره به آیه انا عرضنا …[?] دارد.

? مُهر لب محبوب را بر در خانه دل گذاشتیم و چنین است که بعد از این مهر زیبا رویان را به دل راه نخواهیم داد.

لب و دهان محبوب را به مناسبت سرخی وکوچکی و ظرافت به مُهر خاتم یعنی مُهر ی که بر انگشتر عقیق نقش می کنند ، تشبیه کرده ، می گوید با این مُهر در خانه دل را مُهر و موم کرده ایم؛چنین است که دیگر محبتی در آن رته نخواهد یافت؛ و مُهری که لب می زند بوسه است.

حاصل معنی اینکه از وقتی از لب معشوق بوسه ای دریافته ام دلم منحصراً به او توجه دارد و کسی دیگر را در این خانه راه نیست.

? بیشتر از این نمی توان با حالت تزویر و دورویی در خرقه زهد زندگی کرد ؛ ما اساس زهد را از این روش رندانه بر انداختیم.

نهادن در این بیت به معنای انداختن و فرو افکندن آمده است : عاقل چو خلاف اندر میان آید بجهد و چون صلح بیند لنگر بنهد .[?]

می گوید بیش از این نمی توان در خرقه زهد تزویر و دورنگی کرد، این روش کار منافقان است. ما بنیاد این روش را زیرکانه را برانداختیم.

وجه دیگر معنی اینکه ما در خرقه زهد بسیار نفاق و دورنگی کرده ایم چنانکه بیش از آن نمی توان منافق بود – ولی بنیاد زهد ما بر این شیوه نهاده شده و این شیوه رندانه است که بر ظاهر صوفی یا زاهد باشیم و در خفا دورنگی کنیم.

این است آنچه مجموعاً در معنی بیت به نظر رسید.بیشتر نفهمیدم.

? این کشتی سرگشته چگونه حرکت می کند که سر انجام؛جان خود را فدای آن مروارید یکدانه کردیم.

گوهر یکدانه مرواریدی است که به تنهایی در صدف پرورده می شود و از این جهت درشت تر و زیباتر است،دُرّ یتیم.

می گوید معلوم نیست این کشتی بی هدف چگونه حرکت می کند ، که ما برای به دست آوردن آن مروارید گرانبها جان خود را از دست دادیم.

? شکرخدا که آن کسی را که عاقل و فرزانه لقب دادهبودیم مانند ما دل و دین نداشت – او هم مثل ما پرهیزگار نبود.

? مانند حافظ به خیالی از تو قناعت کردیم ؛ خدایا چه همت کوتاه و سرشت بیگانه ای داریم.

بر اساس این فرض که رسیدن به معشوق احتیاج به کوشش و همت بلند دارد،می گوید ما به خیال – یعنی تصویر چهره تو در ذهن خود – قانع بودیم ، چنین بود که کوششی برای وصال نکردیم ؛ پس همت بلند نداشتیم و گدا همت بودیم. همچنین فطرتاً دیر آشنا والفت ناپذیر بودیم. پس علت نرسیدن ما به وصال معشوق در درجه اول کوتاه همتی و سستی ودر درجه دوم سرشت بیگانه دیر آشنای ما بود.



منبع حافظ مستانه
حرفهای ناموزون من
بدتر از بد اونه که میون خط خطیهای خودتم غریب باشی
هرچی تلاش میکنی نتونی آهنگ ضربان قلبت رو نت نویسی کنی
ساز جمله هات ناکوکن
خارج میزنن ردیف و قافیه هات
حرفهای دلت تو قالب هیچ واج و کلمه و جمله و اصطلاح و ...ای نگنجه
دلت میخواد زل بزنی تو صورت دفترو با چشم حرف بزنی
آخ که کلوم چشم چقدر نافذه
حرفهایی داری که تو سلولای خاکستریت دلشون رنگ میخواد
فکر کن
تصور کن
آسمون دفترت باشه
چشمات قلمت
وای که چقدر حرفای آسمونی قشنگن
از جنس ابر و بارون
از جنس آفتاب
دیدی قطرات بارون همه یه شکلن اما عطر دارن
دیدی زبونشون چقدر لطیفه و آهنگشون کوک
گوش کن
سرت رو بگذار کنار پنجره اتاقت
تق...تق...چیک ....چیک....تو چی میشنوی؟
این همون آهنگ موزون و روح نواز قلبت نیست؟
هست
اینجا دیگه غریب نیستی
قریبی
زن ذاتاً داستان‌سرا و قصه‌گوست


ماه‌نامه داستان در شماره شهریورماه خود، در بخش درباره داستان با دکتر حسین پاینده درباره داستان زنان در ادبیات معاصر ایران گفت‌وگویی را منتشر کرده است.

به گزارش خبرآنلاین، دکتر پاینده با بررسی داستان ‌نویسندگان زن ایران با توجه به نظریه‌های ادبی روز جهان و نوشتن کتاب‌ها و مقاله‌های بی‌شمار، سعی کرده این نظریه‌ها را برای ادبیات معاصر ایران مناسب‌سازی کند. محورهای اصلی پاسخ‌های دکتر پاینده به سؤالات این نشریه در ادامه می‌آید:


زنان قابلیتی ذاتی برای داستان‌گویی دارند. شهرزاد قصه‌گو، یک زن است، نه یک مرد، و این اتفاقی نیست. مادربزرگ‌ها وقت بیشتری برای قصه‌گویی برای نوه‌هایشان می‌گذارند تا پدربزرگ‌ها که به همان میزان نوه‌هایشان را دوست دارند.

در روابط اجتماعی هم، زنان ساختار‌ها و قالب‌های روایتی را بیشتر به کار می‌برند. آنها توان شگرفی برای داستانی کردن زندگی روزمره دارند. مثلاً اگر به تعریف آنها از یک ماجرای عادی گوش کنید، می‌بینید چطور توصیف شخصیت، زمان و مکان و واقعه را با هم جفت‌وجور می‌کنند تا شما دقیقاً در جریان آن اتفاق قرار بگیرید. روایت‌گری و داستان‌گویی با ذات زن پیوند دارد.

کریستوا می‌گوید ساختارهای زبانی متن نوشته‌شده به قلم یک زن، با ساختارهای زبانی متداول در نوشتارهای مردان متفاوت است. مؤلفه‌هایی را هم مشخص می‌کند که اینها در زبان نویسندگان مرد نیست ولو آنکه آن مرد درباره جهان زنان بنویسد. مثلاً جلال ‌آل‌احمد داستانی دارد به نام لاک صورتی که درباره یک زن است یا داستان بچه مردم که، هم درباره یک زن و هم از زبان یک زن است، اما نویسنده مرد است و مثلاً جمله‌های ناتمام یا سکوت در متن را که از ویژگی‌های زبان زنانه است، این متن‌ها ندارند.

یکی از مؤلفه‌های نوشتار زنانه، وقفه یا همین استفاده از سه نقطه است. سکوت (مسکوت گذاشتن موضوع) در زبان زنانه بسیار دیده می‌شود که از مباحث مهم نقد ادبی زنانه است.

اگر طرحی را به روی کاغذ به زن و مردی نشان دهیم، مرد به خطوط بیرونی آن توجه خواهد کرد و زن به نقش‌های میانی و ریزه‌کاری‌های آن. مثلا زن رومیزی تازه‌ای خریده، وقت شام به همسرش می‌گوید تغییری در اطرافت نمی‌بینی؟ و مرد جواب می‌دهد نه!، تا بالاخره خود زن بیان می‌کند که رومیزی جدید است. زن می‌خواهد مرد رنگ، دوخت و جزئیات رومیزی را ببیند اما مرد به جای این همه می‌پرسد: چند خریدی؟

در دنیای ادبیات- مخصوصا اگر به شعر توجه کنیم- نگاه زنانه به جهان آشنازدایانه است. این نگاه برای ما که به نگرش و زبان مردانه عادت کرده‌ایم تازه است، زیرا حتی خود زنان هم اکثرا دنیا را با نگاه مردانه می‌نگرند. یکی از بهترین نمونه‌ها اشعار پروین اعتصامی است که موضوعات اجتماعی در آن زیاد به چشم می‌خورد، مثلا فقر، کودکان یتیم، فاصله طبقاتی و از این قبیل. اینها دقیقا همان مضامینی هستند که در شعر بیشتر شاعران مرد در زمان او هم برجسته هستند.

بعضی‌هاخیال می‌کنند نویسندگان زن باید به صریح‌ترین زبان ممکن از ساختار‌های اجتماعی انتقاد کنند. اگر نویسنده‌ای بخواهد این کار را انجام دهد بهتر است در یک حزب فعالیت کند.

به نظر من اگر نویسنده زن بخواهد خوش بدرخشد و خودش را متمایز کند، باید به موضوعاتی دقت کند که به خصوص با تجربه‌های زنانه او قابل دریافت است، نه به موضوعاتی که با تجربه‌های مردانه هم قابل فهم است. فقر را، هم من می‌فهمم، هم شما، فاصله طبقاتی، هم شما را رنج می‌دهد، هم من را، اما موضوعات خاصی به تجربیات زیسته زنان مربوط هستند و نویسندگان زن می‌توانند این موضوعات را از دریچه چشم خودشان، با زبان خاص خودشان و با ساختارهای داستانی منحصر به فردِ زنانه توصیف کنند.

تاثیری که مسائل اجتماعی بر زنان دارند با تاثیر آن بر مردان فرق می‌کند. زن تهدید‌های اخلاقی خاصی را تجربه می‌کند که مرد اصلا با آنها مواجه نیست.

مردی که دنیای زنان را نشناسد، به لحاظ عقلی و روانی ناقص است، زنی هم که دنیای مردانه را نشناسد ناقص است.

داستان نمی‌تواند غیرجنسیتی باشد، به این مفهوم که وقتی دست به نوشتن می‌برید حتما مسائل فرهنگی را که از راه گفتمان در ذهن شما نهادینه شده، به نوعی در داستان بازتاب می‌دهید و یکی از این گفتمان‌های قدرتمند، گفتمان جنسیت است. هیچ‌کس نمی‌تواند از این گفتمان فارغ باشد اما هنر راستین هنری است که در محدوده جنسیت نماند بلکه با به‌کارگیری زبانی جهان‌شمول، مسائلی مربوط به انسان را مطرح کند.

مسئله زن باید به نوعی مطرح شود که به مسئله مرد هم تبدیل شود، زیرا هنر، مطلق انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد.


منبع کتاب نیوز
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز