نیم ساعت ب همین روش ادامه میدادم و دکترم و مامام ک خیلی مهربون بودن تشویقم میکردن....بعد نیم ساعت دکتر گفت ۹سانتو رد کردی....هر دفه امید میگرفتم و ذکر سبحان الله رو هم میگفتم بین دردام....مامانم هم همش مشغول دعا و دلداریم بود
یهو همه گفتن موهای سر بچه پیداس....درد بعدیم ک شروع شد فشار ک زدم حس کردم دهانه رحمم از دو جا قیچی شد ولی همچنان زور میزدم..یهو بچم اومد...دکتر سریع بچه رو هل داد رو شکمم....بچمو ک دیدم دستامو دوطرفش گذاشتم ک لیز نخوره....انقد خوشحال شدم ک داد میزدم خدایا شکرت.میگفتم تورو خدا نذارین بچم لیز بخوره...بچم داشت گریه میکرد و بدن گرمش باعث میشد دردام یادم بره..