راستش من خودم نمی خواستم شوهرمم پیش روانشناس بیاد، این که مشاور جلو شوهرم بگه فلان رفتارت اشتباه و باید فلان رفتار از خودت نشون بدی
یا بگه این رفتار خانواده شوهرت طبیعیه و باید باهاش کنار بیایی
یا این که بعدا به شوهرم راهکار بده که با همسرت اینطوری رفتار کن تا به حرفت گوش کنه
یا از همه بدتر ، اینکه بگه ، روی راهکارهایی کار کنیم تا روابطتان با خانواده شوهر برقرار باشه ، بیزارم!
برای مشاور یه مقدار از اذیت های خانواده شوهر تعریف کردم ، بعد شروع کرد در مورد بخشندگی حرف زد و اینکه تو ،خوبی باید به خاطر خودت انجام بدی و اونها بدترین آدم دنیا هم باشند ، تو کارهایی در موردشون انجام بدی که همیشه برای دیگران انجام می دی!!!
_ ببخشید من مادر ترزا نیستم ، عمر نوح هم قرار نیست بکنم ، بدنم در برابر تنش و فشار و استرس ایمن نیست ، صبر ایوب هم ندارم! همین الانشم کلی بیماری عصبی از دستشون گرفتم ، ترجیح می دم دور باشم و در آرامش باشم!
به یکیشون از مشکلاتم با خانواده شوهر گفتم و اینکه دیگه قطع رابطه کردم، گفت خوب فعلا این هفته یه جعبه شیرینی بگیر برو خونشون تا کم کم روی درست شدن این رابطه کار کنیم! 🙄
گفتم من برای بهتر شدن حال روحی خودم می خوام بیام مشاوره ، نه اینکه کلی هزینه کنم تا رابطه ام با اون تحفه ها برقرار بشه !
حس می کنه اگه در مورد یه مشکل با مشاور حرف زدی ، قصدت حل اون مشکل هست! نه فقط می خواهیم آسیبی رو که دیدیم بفهمه نه اینکه ما رو دوباره تو اون ماجرا بفرسته! فقط می خواهیم کمک کنه اون زخم ها رو تنمون نمونه!