نامحدود یعنی تموم نمیشه هیچوقت خب
اول برای پدرم و مادرم تو زمینشون ی خونه نو و شیک درست میکردم برای برادرام ی خونه خوشگل میساختم برای داداشم ی ماشین میخریدم تا زحماتش و جبران کنم برای شوهرم ی ماشین میخریدم قسط و چک های برادرشوهرام و شوهرم و میدادم تو ییلاق ی خونه میساختم ب فقرا کمک میکردم بعدم تا آخر عمر با تمام اطرافیانم بدون دغدغه پول ک بزرگترین دغدغه اینروزامونه زندگی میکردبم