با پسری تو اینستاگرام آشنا شدم. چند سال پیش .که ایشون وکیل بودن و استاد دانشگاه البته تاره شده بودن.به اصرار با من خاستن آشنا بشن بالاخره تسلیم شدم .و به گفته خودشون شما خانوم حجب و حیایی هستین مغرورین خوشم اومده .خلاصه خیلی دوستم داشت منو میرسوند خونه میرفتم ار پنجره خونه خدا فظی کنم میدیدم هنوز پایین و با دستش برام قلب می‌کشید .کلی کادو دسته گل .اما الان که بهترین ماشین گرفت .همه شهرها میره تدریس .کارش بالا گرفته برو بیایی برا خودش داره .کم‌کم محبتش کم شد و سرد بود من یه ماه پیش تموم کردم .تحمل نداشتم کلی دختر فالو داشت .البته منم حقوق ی ترم هست دارم میخونم اونقد ناراحتم .به نظرتون چیکار کنم بعدا حسرت بخوره منو از دست داد
بیخیالش شو برو دنبال ارزو ها و ایندت
فقط به همین روال ادامه بده و موفق شو .خودش بعدها می‌فهمه چی رو از دست داده .فکرتو کم کم از اون منحرف کن و به خودت فکر کن . کی مهمتر از خودت ؟
به تلاشت ادامه بده حتما بهتر از این منتظرته، و اونجا که گفتین با بی معرفتیش چکار کنید
اون کله اش رو در بیار و کله یه خر رو جایگزین کن بذار جایی که هر روز ببینی😅
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
