خانمااااا میشه بیاین .........

به مرور یاد میگیری

خدا در ذات خانوم ها ناز و عشوه و سیاست قرار داده 

یکی بلده استفاده کنه یکی بلد نیس 

نرید چهار تا مطلب یاد بگیرید اینه ربات انجام بدید نه فقط خودت باش 

سیاست ینی بدونی همسرت چی دوست داره و در زمان درست انجام بدی 

اقتدار مردتو حفظ کن

بزار حس کنه آقا بالاسرته

خانما یه کاری کردم خیلیی خجالت کشیدم از داداشم و زنداداشم با اجازه اسی و بقیه میتونم اینجا بگم؟

خب دگ این کارت اشتباه شما اگ هرجا بری بهش بگی حس میکنه ک خیلی فردمهمیه در مقابل حس مهم بودن ب شما میده 

واقعا چ اشکالی داره اقتدار همسرت حفظ بشه 

بهش چشم بگو اونجاهایی ک دوست نداشتی انجام بدی با لبخند و مهر و محبت بهش بگو 

وای همسر منم اوایل خیلی سر این موضوع بامن دعوا میگرفت که چرا بم نمیگی میری یجایی من باید بدونم و این حرفا منم دوسه ماهی رعایت کردم گفت نرو گفتم چشم گفت برو گفتم چشم دیگه کم کم اطلاع رسانیو کمش کردم و الان بعد ۳ سال با اینکه در خونمونم دوربین داره و میدونه دقیقا کی میزنم بیرون ولی دیگه مثل قبل سوال پیچ نمیکنه که چرا رفتی و فلان! میدونه که حوصلم تو خونه سر رفتنی میرم بیرون یه دوری میزنم و میام😁

خلاصه که من فکر میکنم اوایل رابطه خیلی طبیعیه که یکم بترسه و کم اعتماد باشه ولی بعد یمدت که کامل شناختت و اطمینانشو بدست اوردی میتونی راحت تر باشی. با نه گفتن و حرف رو حرفش اوردن فقط مشکوکش میکنی عزیزم بگو چشم کارتو بکن🤭

کارت اشتباه هست بهش اطلاع بده

عقدین؟رابطه دارین؟

رابطه کامل؟

اره دیگه اینطوری فکر میکنن اوایل خیلی حساس میشن میخوان مطمئن باشن که غیر اون کسی دیگه ای تو فکرت نباشه . بنظرم هرچی سخت تر بگیری مشکوک ترش میکنی بگو باشه عزیزم اگه اینطوری دوس داری بهت میگم اخه قبلا عادت نداشتم زیاد به کسی اطلاع بدم درکم کن که بخوام تازه تازه با شرایط وفق بدم خودمو. یا مثلا منو مامانم قبلا عادت نداشتیم به بابا خبر بدیم بعد اینکه میومدیم بهش میگفتیم کجاها رفتیم برا همین منم یادم میره بهت بگم. اعتمادشو جلب کنی دیگه همه چی رو روال میفته. بهش زیاد محبت کن و دوستت دارم بگو البته همیشه یه قدم برمیداری منتظر قدم بعدی از سمت اونم باش اینطوری دوتاتون باهم به سمت جلو حرکت میکنین.

وا چه ربطی داره اخه 

از نظر اسلام همسر بدون اذن شوهرش جایی نمیتونه بره