امروز با مادرم تو خونه تنها بودیم دوتایییی بچه ها دوتاییی بودیم
خلاصه داشتیم کیک درست میکردیم من رفتم خامه رو از یخچال برداشتم اوردم گذاشتم رواپنمون کنار وانیلو شکرو اینا
بعد مادرم گفت از دست تو من چیکار کنم چرا درش اوردی برداشت گذاشتش تو فریزر
بعد مامانم همه ی وسایلو اورد گذاشت رو زمین ک شروع کنیم یهو از رو صندلی بلندشدم ک برم سمت مادرم دیدم خامه دقیقا همونجا همون حالتی ک گذاشتم بود من به مامانم مامانم به من زل زدیم بهم فقط
برگامون ریخته بود مادرم گفت من اینو گذاشتع بودم فریزر منم دیدم ک دستش بود گذاشت تازه دعواممم کرد
بچه ها از اون دقیقه تا الان تو شوکم
من میدونستم خونمون ی چیزی داره قبلا هم وسایلام گم شدن و بعضیاشون پیدا نمیشدن
اینو منو بیشتر تو شک برد راجب خوابیم ک دیدم الان خوابمو براتون تعریف میکنم
این دیگه توهم نبود منو مادرم خشکمون زده بود من
20سالمه
مدرم38امکان ندارع ک توهم باشه دوتا خانوم بزرگ