دو سال سر کار میرفتم همون موقع ازدواج کردم یک کالا هم از داماد نگرفتن همه جا رسم داماد چند تا وسیله میاره فقط تلویزیون و دو تا فرش
تازه مادرم هر دفعه پاداشی میگرفتم میگفت بده به شوهرت خوشش میاد فلان من خرم ۷ تومن همینجوری بهش دادم در حالی که اون موقع میتونستم یه پراید دست دو بخرم
قرار هم بود شهر ما زندگی کنه بعد عقد زد زیرش آب از آب تکون نخورد
بعد از همون اول هی گفتن بچه بیار نازا باشی طلاقت میدن آبروم میره ال بل
پس خانواده بدرد چی میخوره خیلی دلم میخواد قطع ارتباط کنم
با عقل دیگران زندگی کنی نتیجش این میشه ،حالا الان مشکلت چیه؟گذشته رو رهاکن
بیشتر خودت زرنگ و معقول نبودی
با خودت قطع رابطه کن😁
دلایلت برای ق ر کافی نیست
شنونده باید عاقل باشه، مادرت گفت شما چرا عمل کردی؟ ارتباط داشته باش ولی خودت برای زندگیت فکر کن و تصمیم بگیر
همسرتون کالا ندادن، پاداشتون هم دادید ایشون، شهر شمام زندگی نکردن. اونوقت باخونواده خودتون قطع رابطه کنید؟
بگو این شغل خوب از دست ندادی
جهاز کامل دادن لطف کردن پولتو گفته بدی مجبور نبودی ولی از سر دشمنی که نگفته رفتی شهر داماد از شوهرت گله مند باش نه از مادرت فقط خواسته زندگیت خراب نشه. بچه نیاوردن اول ازدواج عاقلانه ترین تصمیمیه که هر کس میتونه بگیره. من بودم بیشتر از شوهرم دلخور بودم تا از مادر چرا میخوای قطع ارتباط کنی؟ حس میکنم از اون ور دلت پره زورت بهشون نمیرسه سر خانوادت میخوای خالی کنی
سعی کن مشکلای زندگیتو با ارامش حل کنی رابطتو با شوهرت بهتر کنی به فکر پیشرفت خودت باشی بهترین کاری که الان از دستت میاد انجام بدی بجای اینکه دنبال مقصردبگردی یه کاری کنی بیشتر لطمه بخوری
عزیزم الان اوضاعت چطوره؟
اونا بیفکر بودن و شما کم تجربه
قطع رابطه جلو شوهر و خانوادش به ضرر خودته
ولی حواست رو جمع کن منطقی پیش برو
عقلت رو دست کسی نده
