میریم جایی فقط با جاریم پچ پچ میکن یا موقع غذا هی تعارفش میکرد بیا گوشت منو ببر بهتره..حس میکنم بیشتر من دوسش داره و ازشم میترس ولی منو برا کلفتی و سواستفاده مبخاد هی پیش من ناله میکن من بی کسم من فلانم کسی نمیاد کارامو کنه😐حالا خودش سرحاله یه جا نمیشینه انتظار دارع من برم کارا خونشو کنم منم همیشه احترامش داشتم وقتیم رفتم کاراشو کردم ولی حس میکنم رودار شده دیگ محلش نمیدم اصلا سر عصابمه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من از همون اول گفتم خونه کسی کار نمیکنم مثل مهمون میام ، هرکی هم خونه ی من بیاد نمبخوام به هیچی دست بزنه و کار کنه خلاص ! تاحالا خونه ی مادرشوهرم یه قاشق نشستم
منم حس تو رو دارم مادرشوهرم جاریمو ک میبینه بگو بخند و حرف زدم از هر دری ولی من پنج ساعتم پیشش باشم یه نقطه رو نگاه میکنه حرف نمیزنه حرفم میزنم از ده تا یکیشو جواب میده با این ک من همیشه حرمتا رو حفظ کردم اماجاریم تا دهنش گرم میشه میرینه به همشون ☹️ همیشه هم هر مشکلی باشه از من قایم میکنن ولی تلفنی به جاریم خبر میده سریع