رفته بودم یه فروشگاه زنجیره ای بعد تو صف بودم که چیزایی ک خریدمو حساب کنم . حسابدار یا همون کارمند صاحب فروشگاه رو صداش کرد . همینجور صاحب فروشگاه داشت میرفت و توجهی نداشت . همه فکر کردن نمیشنوه چون کارمنده دو سه بار صداش زد و جواب نداد . بعد من گفتم جناب این خانوم باهاتون کار دارن . به خیال اینکه نشنیده این حرف رو زدم . اگر میدونستم اینقدر بی شعوره و ضعف فرهنگی داره هیچ وقت نمیگفتم .
اقاهه برگشت داد زد سرم . دارم میشنوم کر که نیستم . حتما نمیخام جوابشو بدم .
همه هم داشتن نگاه میکردن . به شدت همونجا فشارم افتاد و داشت چشمام سیاهی میرفت ولی به روی خودم نیاوردم اصلااا . فقط از همون خانم شماره روابط عمومی رو گرفتم که یه گوشمالی حسابی بدم بهش. مرتیکه ی بی اخلاق . فکر میکنه پول داره یا یه ماشین درست حسابی زیر پاشه کیه ؟
من واقعا حالم بد شد و بخدا نزدیک بود از هوش برم . نمیدونم اصلا ب شوهرم بگم یا نه . ولی اون دنیا هم ازش نمیگذرم و نخواهم بخشیدش به هیچ عنوان .