سلام بچه ها صرفا جهت کمک گرفتن این تاپیکو میزنم بچه ها من ۱۸ ماهه عقدم و مادرشوهرم خالمه و خیلی باهم خوبیم ن اینکه خیلی صمیمی باشیم ن خیلی معمولی هستیم و سعی کردم همیشع احترامشونو نگه دارم ولی ی مشکلی هست تو این ی سال و نیم عقد ما هیچ وقت از خودمون اراده نداشتیم مثلا اگ جایی عروسی دعوتیم از فامیلای همسرم و ما نتونیم بریم مشکل پیش بیاد یا اصلا دوس نداشته باشیم بریم و فامیل خیلی دور باشه اگ نریم بیش از حددددددد ازمون ناراحت میشن و یا مثلا واسه عزاداری محرم اگ همراه خانواده همسرم نریم روستاشون بشدت بشدت ناراحت میشن فقط هم مادرشوهرم اینجوریع پدرشوهرم براش مهم نیست و مثلا من پریود بودم نتونستم برم تابستون پارسال روستاشون واسه محرم ب همسرم گفتم ک ب خانوادش بگ من نمیام مادرشوهرمم پشت سرم ب همسرم گفته بود ک حتما زنت مایه ننگشه بت ما بیاد جایی ک نمیاد و ازی حرفا
خلاصه اصلا از خودمون ازاده نداریم همسرمم بلد نیست حرف بزنه یجوریکه بحث و دلخوری پیش نیاد
من همیشه همسرم دوس نداره جایی بیاد با مادر پدرم درست حرف میزنم ک دلخوری پیش نیاد اما همسرم ن
و تاحالا خیلی ازین موضوعا پیش اومده و اختیار زیادی از خودمدن نداریم
مهم نباشه برات همینجوری احترامشو نگه دار ولی اجازه هم نده تو زندگیت دخالت کنه
شما که نباید به حرف ایشون باشی
همینجوری ادامه بده
نگرانم در اینده این مشکل بشه بنظرتون حق با کیه و من باید چجوری رفتار کنم
اینم بگم بااینکه کلی سراین قضایا بحث شده اما همیشه روشو پوشوندم و نزاشتم دلخوری زیاد بشه و سر تهشو هم اوردم بصورت ظاهری
اولشه و وابستگی‌شدید ب پسرش داره فقط‌تحمل کن بخوای شل بگیری و‌بخاطر ناراختی مادرشوهرت کوتاه بیای و‌جایی ک دوس نداری بری بعدها ب مشکل میخوری
دوستان تاالان طبق نظر ایشون هرجا خواستن رفتم حتی با دعوا و اینکه بهم بی اعتنایی کردن
ازین ب بعد جاهایی ک دوس ندارم نرم ینی؟برام مهم نباشه؟
کلا مادرشوهر جماعت باید عروسو دق بده فرقی نداره غریبه باشه یا فامیل شما راه و روش خودتو پیش ببر تو زندگیت کاری به این که کی ناراحت میشه کی خوشحال نداشته باش
ببین همین فرمونو برو
بگو نمیرم
قهرم کرد اصلا محل نده
به روت نیار
انگار نه انگار
طوری برنامه ریزی کنین ک رفت و امد و روابطتون باهاشون کنترل شده باشه
ب خیلی از حرفا توجه نکنین و خودتون و همسرتون تصمیم گیرنده باشین
مدیریت همسرتون تو این قضیه خیلی مهمه ک دلخوری و سوتفاهم پیش نیاد
ببین من مادرشوهرم سر هرچی همینجوری رفتار میکرد
منه احمقم هی تلاش میکردم ناراحت نشه
ولی هرکاری اون کار خودشو میکنه
خیلی محکم و با احترام رفتار کن و اجازه نده اینقدر کوچیکت کنه الان تو باید ناراحت بشی که جوابتو نداده
به شوهرتم بگو که من نمیدونم دیگه چیکار کنم بگو منم میخوام احترامات حفظ بشه اما اینجوری دلم میشکنه
دل شوهرتو نرم کنی باقیش مهم نیس کارخودتو بکن
چون آدمای مثل مادرشوهرت با هیچی قانع نمیشن و یه عمر فقط خودخوری میکنی
ارسال نظر شما
