سلام شبتون بخیر 🥰
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب ، من چند تا داداش بزرگتر دارم و خودم بچه اخرم و تک دختر ، اختلاف سنیمم با داداشامم زیاده مثلا با کوچکترین داداشم تقریبا ۱۰ ساله ،من ۲۱ ام ❤️ داداش بزرگه و اولین پسر تازه عقد کرده و یه دختر خیلی خوب و خانم شد اولین زن داداشم و جای خواهر نداشتمه ، ما از زمان پدر پدربزرگم اوضاع مالیمون به نسبت خوب بوده و همینم زمینه ی پیشرفت و برای بچه ها فراهم کرد و برادرای منم از این قضیه مستثنا نبودن و همشون تحصیل کرده و بهترین خونه و ماشین و شغل و دارن ، از نظر ظاهری هم خیلی خوبن ، هیچی کم ندارن ، به عنوان مثال قد بالای ۱۹۰ ، قیافه ی خوب ، مهمتر از همه خیلی با شخصیت و محترمن ، خصوصا نگاهشون به خانما یه نگاه حقیرانه نیست و خیلی محترم و عزیز میشمارن خانمارو ، حالا داداش دومیم که ۳۳ سالشه و یه سر و گردن از بقیه ی داداشا بلند تره از همه لحاظ ، پیشرفتش هم خیلی چشمگیر بوده و رفت خارج کشور تحصیل کرد و برگشت ، یه خونه ی خوب تو منطقه ۱ تهران خرید و ماشین چند میلیاردی زیر پاشه ، از حق نگذریم من خیلی میبینم که دخترا چقد ازش خوششون میاد ، از همون پسراییه که خیلی از دخترا دوست دارن 😀جنتلمن ، خوش تیپ و خوش قیافه ، سنگین ، رسمی پوش و ... ،تو عروسی منم که پارسال بود با اینکه اصلا توقع نداشتم یه سرویس طلای خیلی سنگین داد و این شد که اسم در کرد و خیلیا دوست داشتن باهاش ازدواج کنن ، از اینا بگذریم اینا یه بیوگرافس بود بدونین چطور پسریه ، این داداش من یه رفیق داره که ما باهاش ارتباط خانوادگی داریم و واقعا خانواده ی خوبی هستن ،اما از لحاظ مالی و جایگاهی خیلی خیلی پایینترن ،اما محترمن واقعا ، این رفیقش یه خواهرزاده داره ، دختره هم سن منه ، ۲۱ سالشه ، حالا ایشون خیلی سعی میکنه خواهرزادشو با همین داداش من جور کنه و ازدواج کنن ، مثلا عکسشو به داداشم نشون میده ، خونه ی منم با داداشم اومد عکسشو به منم نشون داد ، گفت این خواهرزادمه خیلی خانمه ، دختره قیافش خیلی معمولی بود اما دختر بدی دیده نمیشد ، دختره درس نخونده و ایناش باز مهم نیست ، داداشم چون با من خیلی صمیمیه گفت یجوری که نفهمن پیگیر شو ببین چجور دختریه که انقد تعریفشو میکنه ، که اگه نخواستمش به غرورشون برنخوره و فک کنن دخترشونو رد کردیم ، فاصله ی خونشون با ما ۳ ساعته ، اطراف تهرانن و من باز اینهمه راهو رفتم تا ببینم چجوری ان ،من پیگیر شدم و رفتم اونجا به بهونه ی یه چیزی خونه ی دختره ، دختر بدی دیده نمیشد ، اما اونقدی که تعریف میکرد نبود ، نسبت به سنش یه مقدار بچه تر رفتار میکرد مثلا خیلی تو گوشی بود ، اوضاع مالیشون و میدونستم بده و توقع چیزی نداشتم ، باز همه ی اینارو نادیده گرفتم ، اما متوجه شدم خیلی اهل خرافات و جادو جنبل هستن ، مثلا مامان دختره گفت بزار فالتو بگیرم ، یا میگفت چون شوهرم سیده بچه های من پاکن مردم میان اینجا میگن به بچه هات بگو دعام کنن دعاشون شفا بخشه 😮💨جوری تعریف کرد انگار بچه پیغمبرن ، خلاصه از نظر من خود دختره رد نشد به اون صورت اما خانوادش خیلی یجور عجیب و غریبی بودن ، داداشمم فقط بخاطر اینکه رفیقشو قبول داره گفت حتما دختر خوبی معرفی میکنه اما واقعا اونقد تعریفی نبود ، واسه داداشم خیلی کیس های بهتری هست که هم سطح خودش باشن ، اما میگه هم اندازمم نبود اشکال نداره فقط دختر سنگین و خوبی باشه ، حالا خبر اینکه من رفتم خونه شون و رفیق داداشم شنیده و انگار اونا فکر میکنن که ما دیگه میخوایم بزیم خواستگاری ، پسره به شوهرم زنگ زده بود که خواهرم میخواد بیاد خونتون و معلومه میخوان ارتباط بیشتری بگیرن ، حالا ما نمیخوایم ...داداشمم چون خودش خرافاتی نیست خط قرمزش این چیزاست ، گفت هر چقدر خود دختر خانم باشه و همه ی تفاوتارو فاکتور بگیریم نمیتونم با این رفتارای مادرش کنار بیام ، حالا نمیدونم چی بگم تو جوابشون ، مادر دختره هم به من هم به مامانم زنگ زده که میخواام بیام خونتون ، ما تا الان فقط با مامان بابای رفیق داداشم در ارتباط بودیم اونا خیلی خوبن ولی دخترشون که میشه مامان دختر مورد نظر خیلی عجیب غریبه ، مثل جادوگرا میمونه ..از طرفی نمیخوایم بهشون بربخوره
