جامع ترین تاپیک تغییر وتحول...بدو بیا

سلام میبینم که پرنده پرنمیزنه.امروزصبح من بیدارشدم صبحانه اماده کردم دخترام گفتن موهاشونوببافم روغن زیتون زدم بافتم براشون داشتن میرفتن باشگاه صورت شوهرم زینک زدم چون شبالایه بردارمیزنم صورتش بعدابگوشت گذاشتم دخترکوچولوم صبحانه نمیخوره بهونه میکنه انگارمصیبت عالم روسرمه اینجورمواقع.ابگوشت گذاشتم واسه ناهار ناراحتم ازدست داداشم اینا همش توذهنمه .داداش زنداداشم همکلاسی دخترمه تودانشگاه ازش هواستگاری کرده اینستاشوپیداکزده وبهش پیام داده سه ماه پیش تادخترم بلکش کزد داداشم افطاردعوتمون کرد چون خونواده وداداش زنشم دعوت کرده بودنرفتم من پریشب پیام داد منم گفتم چراتولددخترت منودعوت نکردی گفت چون خودمم نبودم سرکاربودم خواهرامونگفتم بیان بعدشم توکه نمیای افطارم نیومدی مجبورشدم بهش بگم برادرزنت پیام داده بود دوست نداشتم بااوناسریه سفره باشم .بعدبه رگ غیرتش برخورد گفت چراالان میگی چرازودترنگفتی ومنم گفتم چون موضوع مهمی نبود الانم چون دلیل خواستی گفتم . بعد گفت فردا حسابشومیرسم من کلی قسمش دادم  به روح بابا که بیخیال شه . بعدزنش برداشته پروفایلش عکس نوشته درست کرده که جدایی من وعشقم ارزوی خیلیاست منم ارزوشومیزارم به دل همون خیلیا !!!!فکرکرده من خواستم بین دوتلشونوبه هم بزنم ادم نیس بفهمه الان چهارماهه داداشش مزاحم دخترم شده هیچی نگفتم خلاصه بابت این قضیه کلی ناراحتم . موهامم رنگ کنفی گذاشتم واسه جمعه شب 

انشاالله یه خونه ی بزرگ ویلایی با نور زیااد و کمد فراوون نصیبت بشه,منم کلی سال مستاجر بودم ,خیلی برام سخت بود,خدا همه ی مستاجرا رو صاحبخونه کنه

خرم جون بذار هر فکری میخواد بکنه در موردت,اصلا مهم نیست,درکش در اون حده , اتفاقا خوب کاری کردی به داداشت گفتی من خیلی میبینم خواهر شوهرا کرم میریزن ولی بعضی زنداداشا مخصوصا این دوره خیلی موزی شدن

سلام 

من همچنان دارم خاموش میخونمتون و سعی میکنم همراهتون باشم گفتم بیام یه گزارش بدم

اولین کار مثبتم همون ثبت نام کلاس پیلاتس بود که گفته بودم تا حالا دو جلسه اش برگزار شده خیلی خوبه بعد کلاسم سریع یه چیز پر کالری میخورم که چاق بشم چون کلاسش صبحه خیلی خوبه سرحال میشم وقتی میام خونه انگار انرژیم دوبرابر میشه یه لیست نوشتم که هفته اینده برم داروخانه میخام مولتی ویتامین ول وومن بگیرم خیلی تعریفشو شنیدم پوستمم جوشای زیر پوستی داره دنبال ماسک خوب میگردم دوتا جوش زده بود رو صورتم روزی دوبار با ضد جوش سینره صورتمو شستم خیلی کارساز بود

روزا بیشتر برای دخترم وقت میزارم سعی میکنم کمتر عصبانی بشم هر روز صبح قرار گذاشتم یه اس ام اس عاشقانه واسه همسرم بفرستم یه تایپک خوبم پیدا کردم که متنای قشنگی میزارن

خیلی بیشتر به خونه زندگیم میرسم با برنامه پیش میرم خیلی خوبه

صبح زنعموم زنگ زد گفت تا یک ساعت دیگه میایم اونجا همیشه هول میکردم ولی امروز خیلی خوشحال شدم که روز قبل کارمو کرده بودم وقتی میدیم نه خونه نیاز به جارو نه تی داره فقط یه گردگیری کوچولو میخاد خیلی خوب بود فقط وسایل پذیرایی اماده کردم و به خودم و دختر گلیم رسیدم خیلی خوشحالم که این تایپک باعث شده تغییر کنم البته خیلی تغییرات دیگه هست ولی همینم خیلی عالیه

ممنون از همتون که بهم دیگه انگیزه میدین

انشاءالله،با دعای خیر شما🙏🌹

احسنت.آدم کلی انرژی میگیره وقتی کارها به موقع انجام میشه،باز هم از پیشرفتها گزارش بدین👌

من اومدم یه اعتراف بکنم

امروز کم آوردم.دخترم،خونه رو میترکونه😔 اتاقش رو مرتب نگه میدارم،میاد سالن پذیرایی رو داغون میکنه،اینور رو تمیز میکنم،اسباب بازی ها رو کف اتاقش پخش و پلا میکنه.

امروز مشغول آشپزی و کارهای خرده ریز بودم،تمام کوسن ها و بالشتکهای مبل رو ریخته وسط اتاق،اسباب بازی آورده،لگن رو از تو حمام برداشته آورده وسط سالن.هرچی جمع میکنم انگار هیچ کاری نکردم😐 همسرم میخواست کمی بخوابه ،ظرفها هم نشستم که صدا نده،کم کم باید آماده بشم برم بیرون،ولی وضعیت خونه ام خوب نیست،ناراحتم😥

خودش بازی جدید کشف میکنه،برای همین همه چیز رو به هم میریزه،کوسنها رو پشت هم چیده،میگه پل ساختم از روش رد میشه.لگن آورده،توش نشسته میگه سوار قایق شدم😅 کلی بازی با هم میکنیم،حتی بازیهایی که کثیف کاری داره،ولی زورم میگیره، در یک چشم به هم زدن زحماتم هدر میره،یادش میدم که اسباب بازی قبلی رو جمع کن و بعدش یه اسباب بازی دیگه بیار ولی همیشه انجام نمیده،البته سنش هم کم هست،شاید انتظارات من زیاده🤔😐

دیروز از صب خونه رو تمیز کردم همه جا رو برق انداختم بعدظهر جاری م و زن داداشش اومدن بچه هاشون همه جا رو به هم ریختن ساعت ۵رفتن خونه خاله م و خواهرم اومدن حدود ۷رفتن کلی پذیرایی کردم و بعدش شام گذاشتم خلاصه درگیر بودم ۶۰صفحه از ظرافت زنانه رو خوندم امروز صب شوهرم رفت بیرون اومدم کلی تیپ زدم برگشت همش داشت زیر چشمی نگاه میکرد😄😄😄آخه همیشه یه شلوار گشاد میپوشیدم با یه تاپ امروز کلی تغییر کردم خوشحالم😎

مه گل جان ببخشید فضولی میکنم درس میخونی؟؟