خانوما سلام ،من باردارم و غذا پختن برام کار سختی شده ،پدرشوهرم طبقه بالای ما زندگی میکنه و من بخاطر رضای خدا و اینکه پیرمرد گشنه نمونه با این حالم هرروز پامیشم و نهار میپزم
دیروز شوهرم گفت اگه برای پخت غذا اذیتی میگم خواهرم غذا بپزه بفرسته پدرش این حرفو شنید
(خواهرش یه کوچه با ما فاصله داره و بارها شده من برای اون غذا پختم )
الان رفتم خونه پدرشوهرم و دیدم داره تلفنی به دخترش میگه اگه فلانی (شوهرم )بهت زنگ زد گفت ازاین به بعد برای ما غذا بپز بگو من توان ندارم و مریضم و نمیتونم 😐
الان به حدی از پدرشوهرم زورم گرفته که حد نداره
تا منو ودید شکه شد و گفت دخترم گفته دل درد داره من گفتم امروز غذا نپز و حرفشو زاویه سیصد و شصت درجه تغییر داد
اخه یکی نیست بگه پیرمرد بی چشم و رو من بخاطر تو با این شرایطم پا میشم نهار میپزم یکم انصاف داشته باش چرا حرف یاد دخترت میدی
بنظرتون من الان باید چیکار کنم ؟