خونه خریدیم پولشو دادیم زنه از خونه درنمیاد میگه برین شکایت کنین،پرسیدیم گفتن اگه با قانون بندازینش بیرون سه چهارماه طول میکشه
خودمون مستاجریم تا ده خرداد باید خونه رو تحویل بدیم، توافق کردیم تا ده خرداد بهمون چک تخلیه بده، شوهرم رفته املاکی چکو بگیره، الان زنگ زدم میگم چندم چکو گرفتی میگع بیستم
داد و بیداد کردم ک چرا بی عرضگی کردی ده روزو میخوای چیکارکنی میگه ده روز مگه چیه زن مردم اواره بشه
خاک توسرش کنن به فکر زن مردمه ولی اواذگی من و بچمو نمیبینه میگم چرا اینکارو کردی نمیگه خوب کردم بازم حرفی داری
خانما اون زنه ۴۷ سالشه از شوهر اولش طلاق گرفته با یه پسر ۲۹ساله ازدواج کرده
به شوهرمم زنگ میزنه انقد باهاش شوخی میکنه شوهرمم هر و کر میخنده بهش میگم میگه جای مامانمه ذهنت مریضه
میترسم یه کاسه ای زیر نیم کاسه باشه ک شوهرم انقد به فکرشه، زنه هرچی از دهنش دراومد به من گفت شوهرم برگشت گفت تو ببخش زنم عصبانیه بخاطر خونه
تو خونه هرچی درموردش حرف زدم ساکت موند هیچی نگفت
الانم ک اینطوری بهش وقت داده
چیکارکنم من
منو نه املاکی میبره نه میزاره زنه رو ببینم
شوهرمم همسن شوهر دومشه