امشب با شوهرم و چنتا از دوستاش رفتیم رستوران با اجرای عباس قادری خلاصه همه چیز خیلی عالی داشت پیش میرفت تا اینکه شام رو خوردیم موقع حساب کردن ک شد هیچکس کارتشو در نیورد شوعر احمق من برداشت کارتشو درآورد هی میگفت از کارت من بکشید همه هم چلو گوشت و غذاهای گرون سفارش داده بودن تعدادمونم بالا بود کلأ ب هم ریختم ک انقدر سادس اصلأ ب حرفم گوش نمیده میگم ماشینتو ب کسی نده اصلأ اهمیت نمیده خیلی ولخرجی میکنه هرچی درمیاره میده ب رفیقاش و خانوادش